Quantcast
Channel: طب ایرانی
Viewing all 410 articles
Browse latest View live

چای انار

$
0
0
چای انار در این هوای سرد زمستان و پاییز میتواند جایگزین خوبی برای چای سیاه سریلانکایی باشد.بخصوص برای کسانی که حال و حوصله تهیه چای های گیاهی پردردسر رو ندارند.میوه های دم دستی راه خوبی برای تهیه دمنوش است.

مواد لازم:

انار دونه شده ٣/٢ پیمانه

آب ٢ پیمانه

نبات یک شاخه

خیلی راحت آماده میشه، اینطوری که انارای دون شده رو بریزین توی آب جوش ترجیحا ظرفتون لعابی باشه که چای خوشرنگ بشه، نبات رو هم اضافه کنین و بذارین روی حرارت کم تا آروم چای آماده بشه و رنگ خوشرنگش دیده بشه، با یه وسیله مثه مش پوتیتو دونه ها رو یکم توش له کنین و نوشیدنی رو صاف کنین خیلی محکم نکوبین که تلخی هسته هاش دربیاد ، نوشیدنی تون آماده است.

منبع:http://tosterr.persianblog.ir


گیاه درمانی در حیوانات

$
0
0
درمان مسمومیت ها حیوانات با استفاده از گیاهان دارویی

مسموميت  ناشی از سموم قارچی

بادنجان  Solanum melongenaبرای درمان مسموميت قارچی مفيد است.(مير حيدر 12-1)

مسموميت  با گياهان سمي تيره   فرفيون  Euphorbiaceae

 ليموترش Citrus limon  در هند و چين آب ليمو ترش به عنوان ضد سم در موارد مسموميتها ی حاصل از خوردن گياهان سمی تيره  Euphorbiaceae  استفاده می شود ( مير حيدر 207-2)

 برای درمان مسموميت از گياه فرفيون و  گياه دند خوراندن  شير  و روغن گاو  و درغير اينصورت خوراندن روغن گل  و استفاده از مواد  بند آورند اسهال مفيد است.     (حکيم ميسری ص 238)

مسموميت  سموم  ازته

گشنيز Coriandrum sativumبرای مقابله و مبارزه با آثار سموم ازته که از فساد پروتئنهای حيوانی و گياهی حاصل می شود مفيد است.(مير حيدر 249-1)

مسموميت با جيوه

این نوع مسمومست در در اثر خوردن سيماب (شگ يا شنگرف) بوجود مي آمده است و درما ن آن  ايجاد اسهال و يا خارج کردن محتويات معده است.

مسموميت با خرزهره  Nerium oleander

بزر گياه پنج انگشت، خود پنج انگشت، آب پز پنج انگشت مفيد است.(قانون5-17)

شنبليله آب پز شده  و خرمای شهريز (سهرتری ) اثر شگفت آور دارد.(قانون 5-17)

 خوردن تخم  پنج انگشت  Vitex agnus-castus را برای درمان آن مفيد دانسته اند (حکيم ميسری ص 235)

مسموميت با بلا در (بلادو نا شابيزک )

بهترين درمان خوردن روغن لوز  هندی يا بادام هندی   Terminalia actapta  است  ( حکيم ميسری)

مسموميت با  سولانين (سيب زميني سبز)

علائم آتوني شكمبه بي حالي آتوني شكمبه بي اشتهايي چشم ها  گود رفته يبوست  مشاهده می شود.

درمان : جوشانده گياه بومادرن  براي هرگاو حدود ۱۰۰ گرم يكبار  موجب افزايش حركات دودي معده مي شود  (دكتر ناظم)

مسمومیت با سرب

 با توجه به صدمات مسموميت با سرب مخصوصا به بافتهاي حياتي مانند كبد، كليه، مغز، استخوان و سيستم خونساز و همچنين به علت عوارض جانبي اكثر داروهايي كه براي درمان مسموميت با سرب بكار مي روند، در یک برسی که بر روی 30 قلاده سگ  انجام شد نشان داده شد مصرف روزانه  250 و 500 ميلي گرم  سیر تازه به ازای هر کیلو گرم وزن بدن در مدت یک ماه موجب  كاهش بار سرب سرم  در بافت  های بدن شد.

خشک کردن  شیر گاو   با گیاهان دارويي

هدف از خشک کردن گاو، استراحت دام به منظور شروع دوره شیردهی بعدی است . این دوره به گاو اجازه می دهد تا مقداری از مواد غذایی مورد احتیاج بدن خود را ذخیره نموده و غدد پستانی نیز برای تولید شیر آماده شوند. این دوره بویژه جهت جبران ذخیره بدنی گاوی که در اواخر دوره آبستن ضعیف شده است اهمیت زیادی دارد. ازطرف دیگر چاقی زیاد نیز نا مطلوب است و زمینه ساز بیماریهای گوارشی و کتوز  می گردد . بهترین زمان پیشنهادی برای خشک کردن گاو دو ماه قبل از زایمان می باشد . جهت اینکار بایستی مصرف خوراک را کاهش داده و در مصرف آب نیز محدودیت بکار برد بهترین شیوه جهت اغلب گاوها توقف یکباره دوشش میباشد.  اما بهر حال مواردی وجود دارد که به روشهای معمول پاسخ سریع نمی دهد از این رو  برخی ترجیح می دهند از روشهای دیگر استفاده نمایند. گیاهان دارویی یکی از گزینه های مناسب برایاین منظور است

تا کنون تعدادی از گیاهان دارویی برای این منظور پيشنهاد شده اند.  برخی  اسانس مریم گلی و نعناع را بصورت خوراکی  معرفی کرده اند.   اما مقالات علمی و مستندی در این رابطه وجود ندارد. در اینجا تعدادی از مطالب را که در رابطه با انسان وجود دارد آورده شده است  از آنجاییکه  مکانیسم تولید شیر  در حیوانات مشابهت زیادی با انسان دارد انتظار می رود این گیاهان در حیوانات  نیز کاربرد داشته باشد.

1-در  انسان خوردن  بذر  کاهو بدليل خاصيت سردی  و همچنین پاشيدن آب کاهو و  اسفرزه  افشره يا لعاب آن

2-مالیدن  مخلوط زيره کوهی   با سرکه  بر پستان

3- ضماد باقلا و تخم خيار  خشک کننده  در خشک کردن شیر مادران موثر است  (صانعی – 367).

4- خوردن برگ گردو  در چهار پایان شیر را خشک می کند

5- در انسان قراردادن برگ تازه گردو بر روی پستان  ترشح شیر را متوقف می کند

 

در جدول ذیل نام تعدادی از گیاهان که در انسان این خاصیت مورد توجه قرار گرفته است آمده است :

 

نام لاتین  

نام انگلیسی  

نام فارسی

Arundo donax

Giant reed

  قميش 

Cicuta virosa

Cowbane

---

Conium maculatum

Hemlock

شوکران   

Dipsacus japonicus

Xu duan

نوعی خواجه باشی

Eryngium campestre

Field eryngo

نوعی زول  

Eschscholzia californica

Californian poppy

---           

Hordeum vulgare

Barley

جو   

Mentha arvensis

Corn mint

نوعی نعناع  

Petroselinum crispum

Parsley

جعفری  

Populus x jackii

Balm of Gilead

نوعی صنویر 

Sagittaria sagittifolia

Arrow head

----

Salvia officinalis

Sage

مريم گلی  

 

 مکانیسم عمل گیاهان دارویی شیر افزا

در مورد مكانيسم‌ اثر شير افزايي‌ گياهان‌ دارويي‌ نظريات و تحقيقات‌ گوناگوني‌ انجام‌ گرفته‌ است‌ كه‌ در اينجا به‌ برخي‌ از مهمترين‌ آنها اشاره‌ مي‌شود.

مواد مؤثر بر هورمون‌ پرولاكتين‌

  رزرپين‌ (23)  يك‌ آلكالوئيد فعال‌ است‌ كه‌ از گونه‌هاي‌ مختلف‌ خانواده‌ خرزهره‌ (24)  بدست‌ مي‌آيد. تزريق‌ رزرپين‌ موجب‌ افزايش‌ پرولاكتين‌ در خون‌ مي‌ شود(6). مصرف‌ اسفرزه‌ بيش‌ از حد معمول‌ موجب‌ افزايش‌ پرولاكتين‌ در خون‌ (25)شده‌ است‌(21) و تزريق‌ داخل‌ وريدي‌ عصاره‌ خام‌ دانه‌ كتان‌ و آنقوزه‌ بطور جداگانه‌ در خرگوش‌ و گوسفند و مصرف‌ خوراكي‌ آنها در موش‌ موجب‌ افزايش‌ قابل‌ توجه‌ پرولاكتين‌ در خون‌ گرديده‌است‌(1).گياه‌ استفانيا(26)حاوي‌ ماده‌ اي‌ بنام‌ استفاليدين‌ (27)است‌ كه‌ با مهار بروموكريپتين‌  اثر آنتاگونيستي‌ باگيرنده‌هاي‌ دوپاميني‌ دارد(44). آنتول‌ موجود در رازيانه‌ ،رازيانه‌ رومي‌ و شويد بعنوان‌ آنتاگونيست‌ رقابتي‌ دوپامين‌ عمل‌ مي‌كند و موجب‌ افزايش‌ هورمون‌  پرولاكتين‌ مي‌ شود(2).

 استروژن‌ و پروژسترون‌

رازيانه‌ رومي‌  حاوي‌ دي‌ آنتول‌ (28)و فتو آنتول‌ (29)است‌ كه‌ مشابه‌ هورمون‌  استروژن‌ عمل‌ مي‌كند .تخم‌شنبليله‌ به‌ علت‌ دارا بودن‌ ساپوژنين‌ اثر هورمونهاي‌ استروئيدي‌ را دارد و براي‌ اين‌ منظور بكار مي‌رود(3).ميوه‌ گياه‌ سبل‌ بعلت‌ حضور ماده‌ سيتوسترين‌ و گياهان‌ شاه‌ پسند، پنج‌ انگشت‌ و شيرين‌ بيان‌ اثرات‌ هورمونهاي‌استروئيدي‌ را دارند(صمصام شريعت 1376).ثابت‌ شده‌ كه‌ مصرف‌ زيره‌ سبز موجب‌ افزايش‌ سطح‌ هورمون‌ 17 بتا استراديول‌ در مرحله پرواستروس‌ و استروس‌ در سيكل‌ جنسي‌ موش‌ شده‌ است‌(13).

هورمون‌ اكسي‌ توسين‌

اكسي‌ توسين‌ با اتصال‌ به‌ گيرنده‌هاي‌ اختصاصي‌ در غدد پستان‌ و ميومتريوم‌ عمل‌ ميكند . اثرات‌ اكسي‌توسيك‌ در بسياري‌ از گياهان‌ ازجمله‌ سياه‌ دانه‌ ،شنبليله‌ (3)و مارچوبه‌(35)ديده‌ شده‌ است‌.

گلوكوكورتيكوئيدها

 در يك‌ تحقيق‌ با استفاده‌ از دوز هاي پائين‌ يك‌ گلوكوكورتيكوئيد سنتتيك‌، توليد شير گاو، 14 تا 18 درصد افزايش يافته‌ است‌. گلوكو كورتيكوئيدها در افزايش‌ توليد گلوكز و افزايش‌ قند خون‌ مؤثرند همچنين‌ روند توليد قند از اسيدهاي‌ آمينه‌ را تشديد مي‌كنند(3).

افزايش‌ توان‌ قدرت‌ زايش‌ سلولهاي‌ پستان‌

  استفاده‌ از داروي‌ گياهي‌ XRYQTبر روي‌ موش‌ موجب‌ تحريك‌ تكثير سلولهاي‌ اپيتليال‌ پستان‌ مي‌شود(21).خوراندن‌ روزانه mg‌ 100      سياه‌ دانه‌ در موش‌ موجب‌ افزايش‌ وزن‌ پستان‌ در زمان‌ آبستني‌ و شيردهي‌ شد و اين‌ ميزان‌ افزايش‌ در زمان‌ شير دهي بيشتر بوده‌ است‌ و پس‌ از اندازه‌ گيري‌ ميزان‌ اسيدهاي‌ نوكلئيك‌ در روز 15 شير دهي افزايش‌ معني‌داري‌ را نشان‌ داد و عقيده‌ بر اين‌ است‌ كه‌ افزايش‌ توسعه‌ بافت‌ پستاني‌ ناشي‌ از افزايش ترشح‌ سلولهاي‌ ترشحي‌ و يا افزايش‌ كل‌ سلولهاي‌ پستاني‌ مي‌باشد بدون‌ اينكه‌ در نسبت‌ RNA/DNAتغيير معني‌داري‌ را نشان‌ دهد(22)

7-3-1- افزايش‌ اسيدهاي‌ چرب‌ فرار و كاهش‌ آمين‌ هاي‌ بيولوژيك‌ شكمبه.

با مصرف‌ داروهاي‌ گياهي‌ گالوگ‌(30)،ميلك‌ آپ‌(31)، هاي‌ ميلك‌ (32)نسبت‌ اسيدهاي‌ چرب‌ فرار در شكمبه‌افزايش‌ يافت‌ و موجب‌ كاهش‌ تريپتامين‌(33)و تيامين‌(34)در شكمبه‌ و كاهش‌ هيستامين‌ در جريان‌ خون‌ و افزايش‌در غلظت‌ هيستامين‌ شكمبه‌ مي‌شود و در نتيجه‌ آن‌ افزايش‌ هضم‌ غذا(35)و توليد شير مشاهده‌ شد.

افزايش‌ هضم‌ غذا مصرف‌ داروهاي‌ گياهي‌ گالوگ‌ ، ميلك‌ آپ‌ و هاي‌ ميلك‌ باعث‌ افزايش‌ قابليت‌ هضم‌ غذايي‌ مي‌ گردد و اين‌ اثر با مصرف‌ داروي‌ گالوگ‌ مخصوصا در مورد سلولز به‌ اثبات‌ رسيده‌ است.

بهبود وضعيت‌ ايمني‌ بدن‌

 بكار گيري‌ يك‌ فرمول‌ گياهي‌ در چين‌ جهت‌ افزايش‌ شير بطور معني‌ داري‌ در درمان‌ ورم‌ پستان‌ تحت‌باليني‌ مؤثر بوده‌ است‌ .آزمايشات‌ نشان‌ داد مصرف‌ اين‌ دارو اثر قابل‌ ملاحظه‌ اي‌ در افزايش‌ ميزان‌ اريتروسيت‌ رزنت‌(37)داشته‌ است‌ (33)

افزايش‌ غلظت‌ تك‌ ياخته‌ها و تحريك‌ ترشح‌ مايعات‌ شكمبه‌(38)

 افزايش‌ غلظت‌ تك‌ ياخته‌ها و تحريك‌ مايعات‌ شكمبه‌ ناشي‌ از افزودني‌هاي‌ گياهي‌ بويژه‌ با داروي ‌استرانگ‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌. افزايش‌ قدرت‌ هضم‌ مواد سلولزي‌ غذا و آزاد شدن‌ انرژي‌ براي‌ توليد شير علت‌اين‌ موضوع‌ بيان‌ مي‌شود(34).


 



گیاه درمانی در حیوانات2

$
0
0
داروهاي اشتها آور:

موارد مصرف داروهاي اشتها آور:
  بطور كلي  داروهاي اشتها آور براي درمان اختلالات اشتها  استفاده ميشود. همچنين  براي هر دو نوع اوليه و ثانويه كاربرد دارند  ،
1- در موارد سوءهاضمه بعلت تغذيه علوفه تازه، بخصوص خانواده لگومينوز(شبدر سفيد- نخود- لوبيا).
2- كاهش يا از بين رفتن اشتها بعلت بيماري تب شير، كتوز، ورم پستان، ورم روده.
3-متعاقب درمان با پني سلين وسولفاميد هاكه بر ميكروبهاي دستگاه گوارش تاثير منفي دارند.
4-بعنوان محرك اشتها در مواقعي كه از غذاهاي مغذي استفاده نمي شود.
5-در موارد فقدان نشخوار، ضعف شكمبه، انباشتگي شكمبه.
   . براي بدست آوردن نتيجه بهتر مي بايست يك ساعت قبل از مصرف غذا مصرف شوند و نبايستي به مدت طولاني   (بيش از يك هفته ) مصرف شوند  داروهاي اشنها آور در مقادير زياد شيرابه  معده را كم كرده و باعث Gastric catarrh  مي شوند.
 
گياهان دارويي
   تعداد گياهاني كه بعنوان اشتها آور معرفي شده اند بسيار زياد است در اينجا  به منظور رعايت اختصارفقط به ذكر گياهاني مي پردازيم كه در منابع در خصوص ميزان مصرف آنها در دامهاي اهلي  اطلاعات بيشتري وجود دارد
1- ژانسين Gentian
    ژانسين يا پيكروزيا از ريزم خشك شده گياه هان Gentiana lutea   Gentiana kurroo,  يا Picrorhiza kurroo‍   تهيه مي شود. ژانسين حاوي گليكوزيدهاي gentiopicrin,  gintin, gentiamarinو اسيد  , gentianic فندgentitanose  مي باشد.
   مكانسيم عمل : ژانسين با عمل تحريكي خود باعث زياد شدن ترشحات معدي و افزايش ميزان اشتهاي دام مي گردد ضمناُ اين تر كيب با عمل تحريكي خود باعث افزايش جريان بزاق شده و محيط مناسبي را جهت انجام عمل تخمير ميكربي شكمبه فراهم مي سلزدو بدين ترتيب موجب تسهيل هضم غذا مي شود
ميزان مصرف پودر ژانسين :
 گاو     30-60   گرم   اسب      15-30  گرم
گوسفند و خوك     4-8 گرم    سگ      3/ 1- 3/ گرم  
تر كيبات تنطور ژانسين
ژانسين   10 گرم
پوست پرتقال  75/3  گرم
دانه هل    25/1   گرم
الكل 90 درجه     تا 100 ميلي ليتر 
ميزان مصرف تنطور ژانسين
گاو و اسب   30- 60 ميلي ليتر    گوسفند و خوك  4-8 ميلي ليتر   سگ         2-4 ميلي ليتر
2- نوكس وميكا Nux vomica
از  دانه خشك يا رسيده گياه   strychnos nuxvomica  استفاده مي شود. آلكالوييد اصلي آن Strychnine ( حدود 2/1 درصد ) و آلكالوئيد Brucin  است . همچنين حاوي گليكوزيد Logamin  است. نوكس وميكا علاوه بر خواص اشتها آور مشابه ژانسين بدليل دارا بودن استريكنين  موجب  تحريك سيستم مركزي شده و سرعت حركت امواج عصبي را افزايش مي دهد . بنا بر اين تونيسيته عمومي بدن از جمله عضلات دستگاه گوارش را بهبود مي بخشد
 ميزان مصرف
گاو 4-8 گرم اسب  3/1 – 4 گرم سگ 30-200 گرم
3- Chiretta
اين ماده از گياه  در مر حله گل دادن  بدست مي آيد
 مفادير مصرف :
اسب و گاو       30-15 گرم گوسفند و بز     8-4 گرم      سگ             3/ - 6/ گرم
 4-Calumba
 اين ماده از ريشه گياه Jateorhiza palmata   بدست مي آيد .اين ماده عمدتاُ حاوي Calumbin , و آلكالوئيدهاي columbamine, palmatin, jatearhizin است همچنين حاوي  اسيد calumbic , . نشاسته و موسيلاژ است ولي حاوي تانن نيست.اين ماده علاوه بر خاصيت اشتها آوري خاصيت ضد استفراغ نيز دارد.
مقادير مصرف
گاو       30-60   گرم    پودر          30-60  ميلي ليتر محلول 10 درصد
اسب    30 - 15 گرم      پودر          30-60     ميلي ليتر محلول 10 درصد
گوسفند                                           8-4   ميلي ليتر محلول 10 درصد
سگ   3.-3/1   گرم پودر يا   4-2 ميلي ليتر محلول 10 درصد
5- اكير تركي ِAcorus 
  دارو از ريزم گياه Acorous calamus     بدست مي آيد ريزم خشك سده اين گياه حاويacoritin  و calamix است اين گياه علاوه بر اثرات اشتها آوري بر روي بهبود ضايعات دهاني ناشي از تب برفكي مؤثر است.
مقادير مصرف:
گاو و گوسفند      30-15 گرم            سگ           2-1 گرم
6- Salicin
      از ريشه گونه هاي  گياهيsalix و populus  مخصو صاً سياه بيد salix fragllis ,Salix purpure,   صنوبر لرزانpopulus termula 

نشستن زیاد : مرگ زودرس

$
0
0
تحقيقات جديدی که توسط پژوهشگران استراليايی انجام شده نشان می دهد که يکی از راه های اصلی حفظ سلامتی ايستادن و پرهيز از نشستن در ساعات طولانی است.

کسانی که بيش از ۱۱ ساعت در روز می نشينند فارغ از اينکه در ساعات ديگر روز چقدر فعال و در حرکت باشند، به نسبت سايرين با احتمال بيشتری از مرگ زودرس روبرو هستند.
اين تحقيقات براساس داده ها و بررسی های شخصی بيش از ۲۰۰ هزار نفر بالای سن ۴۵ سال انجام شده است.

پژوهشگران استراليايی متوجه شده اند که خطر مرگ زودرس در مورد افرادی که بيش از ۱۱ ساعت در روز می نشينند حدود ۴۰ درصد بيشتر است و در مورد گروهی که روزانه بين هشت تا ۱۱ ساعت در حال نشستن هستند اين احتمال ۱۵ درصد بيشتر از افرادی است که کمتر از چهار ساعت در روز در حال نشستن هستند.

نتايج اين تحقيقات روز ۲۶ مارس در نشريه «آرکايوز اف اينترنال مدسين» (Archives of Internal Medicine) منتشر شده است.

مسئولان اين تحقيقات می گويند که اطلاعات خود را در يک دوره چند ساله جمع آوری کرده و وسعت افرادی که در اين تحقيقات شرکت کرده اند در دقت اين تحقيقات نقش مهمی دارد. بخش عمده ای از اطلاعات جمع آوری شده براساس بررسی وضعيت افرادی صورت گرفته که ساعات طولانی را صرف تماشای تلويزيون می کنند.

به گفته مسئولان اين پژوهش در بسياری از کشورهای پيشرفته افراد بالغ حدود ۹۰ درصد از اوقات فراغت خود را صرف کارهايی می کنند که در حالت نشسته است. در عين حال فقط نيمی از افراد معيار اعلام شده از سوی سازمان بهداشت جهانی يعنی دو ساعت و نيم فعاليت فيزيکی شديد در طول هفته را رعايت می کنند.

با توجه به اينکه در کشورهای پيشرفته و مشاغل مدرن بسياری از افراد اکثر اوقات روز در حال نشستن هستند بايد از اوقات فراغت برای فعاليت های فيزيکی و يا کارهايی که مستلزم ايستادن است استفاده کرد.

به گفته کارشناسان نشستن بيش از هشت ساعت در روز خطر کاهش طول عمر را به شدت افزايش می دهد و به همين خاطر اکثر افراد بزرگسال، به خصوص کسانی که بيشتر از ۴۰ سال عمر دارند بايد فعاليت های ديگری برای اوقات فراغت خود پيدا کنند. صرف ساعات طولانی در مقابل تلويزيون و يا کامپيوتر يکی از زيانبارترين راههای صرف اوقات فراغت است.

با وجوديکه دوره ای که اين تحقيقات انجام شده فقط سه سال پياپی بوده است اما نتايج آن با ساير هشدارها و دستورالعمل های پزشکی و سلامتی که قبلا نيز انتشار يافته اند همخوانی دارد.

به عنوان نمونه از سالها قبل مراکز و کارشناسان بيماريهای قلبی هشدار داده بودند که افرادی که ساعت طولانی در روز در حال نشستن هستند بيش از سايرين با احتمال ابتلا به اضافه وزن، لختی ماهيچه ها ، مشکلات در مفاصل، نارسايی های قلب و عروق و حتی احتمال سکته و ايست قلبی روبرو هستند

ارتباط نوع تغذیه با بوی عرق

$
0
0
بوی زننده عرق برای کمتر کسی قابل تحمل است و بیشتر افراد سعی می‌کنند با انواع مواد آرایشی و بهداشتی و روش‌های درمانی با تعریق زیاد و بوی ناخوشایند آن مقابله کنند...
با خودتان می‌گویید که الان که فصل تابستان نیست؛ نکات مربوط به تعریق بدن را هم که بار‌ها خوانده‌ایم اما ما این بار می‌خواهیم از تاثیر تغذیه بر تعریق بدن برایتان بگوییم. شاید باور نکنید اما برخی از خوشمزه‌ترین غذاهای مورد علاقه‌تان سبب تعریق‌ می‌شوند. اگر از آن دسته‌ای هستید که زیاد عرق می‌کنید، بد نیست این خوراکی‌های عرق‌زا را بشناسید و در مصرف آنها اعتدال به خرج دهید.

1.غذا‌های تند
یک فلفل تند بردارید و گاز بزنید و ببینید چقدر طول می‌کشد تا قطرات عرق بر پیشانی‌تان بنشینند! گرمایی که حس می‌کنید ناشی از ماده‌ای طعم‌زا در فلفل به نام «کاپساسین» است. این ماده گیرنده‌های عصبی حساس به طعم ماده غذایی را تحریک می‌کند و باعث می‌شود گیرنده‌های حسی گول بخورند و احساس کنند که شما گرم‌تان است. به این ترتیب بدن واکنش‌هایی که در احساس گرما از خود نشان می‌دهد، آغاز می‌کند، گویی در گرمای 40 درجه قرار گرفته‌اید!

یکی از وظایف هیپوتالاموس- غده‌ای در مغز- تنظیم دمای بدن است. به عبارتی هیپوتالاموس حکم ترموستات بدن را دارد یعنی با ایجاد شرایط گرما، مکانیسم تولید و ترشح عرق را فعال می‌کند تا دمای بدن تعدیل شود. عرق از غدد ترشح کننده عرق به سطح پوست می‌رسد و تبخیر می‌شود. قطرات عرق برای تبخیر به گرما نیاز دارند و این گرما را از بدن می‌گیرند و در نهایت بدن خنک می‌شود.

2.غذا‌های داغ
غذاهای داغ هم می‌توانند سبب تعریق شوند. به‌عنوان نمونه چای داغ، قهوه داغ، سوپ داغ و... هم می‌توانند در بعضی افراد سبب تشدید تعریق شوند حتی اگر فرد در کل احساس گرما نکند.

3.سیر
با خوردن سیر، در عرق ترکیبات گوگردی متصاعد می‌شود. گوگرد بویی شبیه بوی تخم‌مرغ گندیده دارد البته بد نیست بدانید بوی گوگرد بسیار بد‌تر و زننده‌تر از این حرف‌هاست اما ما انسان‌ها تنها قادریم آستانه‌ای ناچیز از آن را حس و درک کنیم. علاوه بر سیر خوراکی‌های هم خانواده آن -از جمله پیاز و موسیر- هم می‌توانند سبب بوی بد شوند.

4.کلم، ترب و خردل
از دیگر خوراکی‌های که خوردن‌شان سبب تولید بوی بد می‌شود، خوراکی‌های خانواده کروسی‌فِر(انواع کلم، ترب و خردل) است. اعضای این خانواده هم مقادیر قابل‌توجهی ترکیبات گوگردی دارند.

5.ادویه‌جات
ادویه‌جات بودار از قبیل کاری و زیره هم می‌توانند سبب ایجاد بوهای شدیدی شوند. بنابراین كسانی كه به هر دلیلی از این ادویه‌ها بیشتر استفاده می‌كنند باید دقت بیشتری به خرج دهند.

6.گوشت‌ها
حتی غذاهایی که خودشان چندان بویی ندارند هم می‌توانند سبب تغییر بوی عرق شوند. از این دسته می‌توان به گروه گوشت‌ها اشاره کرد. به عبارتی خوردن گوشت زیاد عرق را بدبو‌تر می‌کند.

نسخه برای تقویت آلت تناسلی

$
0
0
مواد مورد نیاز:ﺧﺭﺍﻁﻳﻥ ﺧﺷﮏ 20ﮔﺭﻡ،زالو 7ﻋﺩﺩ،ﺭﻭﻏﻥ ﺯﻳﺗﻭﻥ80  ﮔﺭﻡ،ﺁﺏ ﭘﻳﺎﺯ100 ﮔﺭﻡ، ﺁﺏ زنجفیل 100ﮔﺭﺍﻡ

آب پیاز و آب زنجفیل را با روغن زیتون مخلوط میکنیم.زالوها را جلوی آفتاب قرار میدهیم تا مرده و خشک شود.سپس به همراه خراطین سابیده و به صورت پودر درمیاوریم.پودر حاصله را با مایع بالا مخلوط میکنیم و به مدت 10روز جلوی نور آفتاب قرار میدهیم.

ﻁﺭﻳﻘہ ﺍﺳﺗﻌﻣﺎﻝ
:ﺻﺑﺢ ﻭ ﺷﺎﻡ 10 ﻗﻁﺭه به ﻋﺿﻭ ﻣﺎﻟﺵ بدهید.

ﻓﻭﺍﺋﺩ::باعث ﺳﺧﺗﯽ و ضخیمی عضو شده و ﻣﻔﻳﺩ ﻭ ﻣﺟﺭﺏ است.
امیدوارم کسانی که اعضای تانسلی انها دچار سردی و ناتوانی است از این نسخه بهره ببرند

ﺩاروی ﻗﻭﺕ ﺑﺎﻩ

$
0
0

یک نسخه ساده و مقوی برای تقویت قوه جنسی

ﺍﻧﺟﻳﺭ 15ﻋﺩﺩ عسلﺧﺎﻟﺹ1 کیلوﮔﺭﻡ
انجیر ها را در عسل قرار دهید تا به مدت یک هفته در جای نیم گرم بماند.سپس یک انجیر صبح و یک انجیر شب آغشته با عسل میل نمایید.


چای انار

$
0
0
چای انار در این هوای سرد زمستان و پاییز میتواند جایگزین خوبی برای چای سیاه سریلانکایی باشد.بخصوص برای کسانی که حال و حوصله تهیه چای های گیاهی پردردسر رو ندارند.میوه های دم دستی راه خوبی برای تهیه دمنوش است.

مواد لازم:

انار دونه شده ٣/٢ پیمانه

آب ٢ پیمانه

نبات یک شاخه

خیلی راحت آماده میشه، اینطوری که انارای دون شده رو بریزین توی آب جوش ترجیحا ظرفتون لعابی باشه که چای خوشرنگ بشه، نبات رو هم اضافه کنین و بذارین روی حرارت کم تا آروم چای آماده بشه و رنگ خوشرنگش دیده بشه، با یه وسیله مثه مش پوتیتو دونه ها رو یکم توش له کنین و نوشیدنی رو صاف کنین خیلی محکم نکوبین که تلخی هسته هاش دربیاد ، نوشیدنی تون آماده است.

منبع:http://tosterr.persianblog.ir


گیاه درمانی در حیوانات 1

$
0
0
درمان مسمومیت های حیوانات با استفاده از گیاهان دارویی:

مسموميت  ناشی از سموم قارچی

بادنجان  Solanum melongenaبرای درمان مسموميت قارچی مفيد است.(مير حيدر 12-1)

مسموميت  با گياهان سمي تيره   فرفيون  Euphorbiaceae

 ليموترش Citrus limon  در هند و چين آب ليمو ترش به عنوان ضد سم در موارد مسموميتها ی حاصل از خوردن گياهان سمی تيره  Euphorbiaceae  استفاده می شود ( مير حيدر 207-2)

 برای درمان مسموميت از گياه فرفيون و  گياه دند خوراندن  شير  و روغن گاو  و درغير اينصورت خوراندن روغن گل  و استفاده از مواد  بند آورند اسهال مفيد است.     (حکيم ميسری ص 238)

مسموميت  سموم  ازته

گشنيز Coriandrum sativumبرای مقابله و مبارزه با آثار سموم ازته که از فساد پروتئنهای حيوانی و گياهی حاصل می شود مفيد است.(مير حيدر 249-1)

مسموميت با جيوه

این نوع مسمومست در در اثر خوردن سيماب (شگ يا شنگرف) بوجود مي آمده است و درما ن آن  ايجاد اسهال و يا خارج کردن محتويات معده است.

مسموميت با خرزهره  Nerium oleander

بزر گياه پنج انگشت، خود پنج انگشت، آب پز پنج انگشت مفيد است.(قانون5-17)

شنبليله آب پز شده  و خرمای شهريز (سهرتری ) اثر شگفت آور دارد.(قانون 5-17)

 خوردن تخم  پنج انگشت  Vitex agnus-castus را برای درمان آن مفيد دانسته اند (حکيم ميسری ص 235)

مسموميت با بلا در (بلادو نا شابيزک )

بهترين درمان خوردن روغن لوز  هندی يا بادام هندی   Terminalia actapta  است  ( حکيم ميسری)

مسموميت با  سولانين (سيب زميني سبز)

علائم آتوني شكمبه بي حالي آتوني شكمبه بي اشتهايي چشم ها  گود رفته يبوست  مشاهده می شود.

درمان : جوشانده گياه بومادرن  براي هرگاو حدود ۱۰۰ گرم يكبار  موجب افزايش حركات دودي معده مي شود  (دكتر ناظم)

مسمومیت با سرب

 با توجه به صدمات مسموميت با سرب مخصوصا به بافتهاي حياتي مانند كبد، كليه، مغز، استخوان و سيستم خونساز و همچنين به علت عوارض جانبي اكثر داروهايي كه براي درمان مسموميت با سرب بكار مي روند، در یک برسی که بر روی 30 قلاده سگ  انجام شد نشان داده شد مصرف روزانه  250 و 500 ميلي گرم  سیر تازه به ازای هر کیلو گرم وزن بدن در مدت یک ماه موجب  كاهش بار سرب سرم  در بافت  های بدن شد.

خشک کردن شیر گاو با گیاهان دارويي:

هدف از خشک کردن گاو، استراحت دام به منظور شروع دوره شیردهی بعدی است . این دوره به گاو اجازه می دهد تا مقداری از مواد غذایی مورد احتیاج بدن خود را ذخیره نموده و غدد پستانی نیز برای تولید شیر آماده شوند. این دوره بویژه جهت جبران ذخیره بدنی گاوی که در اواخر دوره آبستن ضعیف شده است اهمیت زیادی دارد. ازطرف دیگر چاقی زیاد نیز نا مطلوب است و زمینه ساز بیماریهای گوارشی و کتوز  می گردد . بهترین زمان پیشنهادی برای خشک کردن گاو دو ماه قبل از زایمان می باشد . جهت اینکار بایستی مصرف خوراک را کاهش داده و در مصرف آب نیز محدودیت بکار برد بهترین شیوه جهت اغلب گاوها توقف یکباره دوشش میباشد.  اما بهر حال مواردی وجود دارد که به روشهای معمول پاسخ سریع نمی دهد از این رو  برخی ترجیح می دهند از روشهای دیگر استفاده نمایند. گیاهان دارویی یکی از گزینه های مناسب برایاین منظور است

تا کنون تعدادی از گیاهان دارویی برای این منظور پيشنهاد شده اند.  برخی  اسانس مریم گلی و نعناع را بصورت خوراکی  معرفی کرده اند.   اما مقالات علمی و مستندی در این رابطه وجود ندارد. در اینجا تعدادی از مطالب را که در رابطه با انسان وجود دارد آورده شده است  از آنجاییکه  مکانیسم تولید شیر  در حیوانات مشابهت زیادی با انسان دارد انتظار می رود این گیاهان در حیوانات  نیز کاربرد داشته باشد.

1-در  انسان خوردن  بذر  کاهو بدليل خاصيت سردی  و همچنین پاشيدن آب کاهو و  اسفرزه  افشره يا لعاب آن

2-مالیدن  مخلوط زيره کوهی   با سرکه  بر پستان

3- ضماد باقلا و تخم خيار  خشک کننده  در خشک کردن شیر مادران موثر است  (صانعی – 367).

4- خوردن برگ گردو  در چهار پایان شیر را خشک می کند

5- در انسان قراردادن برگ تازه گردو بر روی پستان  ترشح شیر را متوقف می کند

 

در جدول ذیل نام تعدادی از گیاهان که در انسان این خاصیت مورد توجه قرار گرفته است آمده است :

 

نام لاتین  

نام انگلیسی  

نام فارسی

Arundo donax

Giant reed

  قميش 

Cicuta virosa

Cowbane

---

Conium maculatum

Hemlock

شوکران   

Dipsacus japonicus

Xu duan

نوعی خواجه باشی

Eryngium campestre

Field eryngo

نوعی زول  

Eschscholzia californica

Californian poppy

---           

Hordeum vulgare

Barley

جو   

Mentha arvensis

Corn mint

نوعی نعناع  

Petroselinum crispum

Parsley

جعفری  

Populus x jackii

Balm of Gilead

نوعی صنویر 

Sagittaria sagittifolia

Arrow head

----

Salvia officinalis

Sage

مريم گلی  

 

 مکانیسم عمل گیاهان دارویی شیر افز:

در مورد مكانيسم‌ اثر شير افزايي‌ گياهان‌ دارويي‌ نظريات و تحقيقات‌ گوناگوني‌ انجام‌ گرفته‌ است‌ كه‌ در اينجا به‌ برخي‌ از مهمترين‌ آنها اشاره‌ مي‌شود.

مواد مؤثر بر هورمون‌ پرولاكتين‌

  رزرپين‌  يك‌ آلكالوئيد فعال‌ است‌ كه‌ از گونه‌هاي‌ مختلف‌ خانواده‌ خرزهره‌  بدست‌ مي‌آيد. تزريق‌ رزرپين‌ موجب‌ افزايش‌ پرولاكتين‌ در خون‌ مي‌ شود(6). مصرف‌اسفرزه‌ بيش‌ از حد معمول‌ موجب‌ افزايش‌ پرولاكتين‌ در خون‌ (25)شده‌ است‌ و تزريق‌ داخل‌ وريدي‌ عصاره‌ خام‌ دانه‌ كتان‌ و آنقوزه‌بطور جداگانه‌ در خرگوش‌ و گوسفند و مصرف‌ خوراكي‌ آنها در موش‌ موجب‌ افزايش‌ قابل‌ توجه‌ پرولاكتين‌ در خون‌ گرديده‌است‌(1).گياه‌ استفانيا حاوي‌ ماده‌ اي‌ بنام‌ استفاليدين‌ (27)است‌ كه‌ با مهار بروموكريپتين‌  اثر آنتاگونيستي‌ باگيرنده‌هاي‌ دوپاميني‌ دارد(44). آنتول‌ موجود در رازيانه‌ ،رازيانه‌ رومي‌ و شويد بعنوان‌ آنتاگونيست‌ رقابتي‌ دوپامين‌ عمل‌ مي‌كند و موجب‌ افزايش‌ هورمون‌  پرولاكتين‌ مي‌ شود(2).

 استروژن‌ و پروژسترون‌

رازيانه‌ رومي‌  حاوي‌ دي‌ آنتول‌  و فتو آنتول‌  است‌ كه‌ مشابه‌ هورمون‌  استروژن‌ عمل‌ مي‌كند .تخم‌شنبليله‌به‌ علت‌ دارا بودن‌ ساپوژنين‌ اثر هورمونهاي‌ استروئيدي‌ را دارد و براي‌ اين‌ منظور بكار مي‌رود(3).ميوه‌ گياه‌ سبل‌بعلت‌ حضور ماده‌ سيتوسترين‌ و گياهان‌ شاه‌ پسند، پنج‌ انگشت‌ و شيرين‌ بيان‌ اثرات‌ هورمونهاي‌استروئيدي‌ را دارند(صمصام شريعت 1376).ثابت‌ شده‌ كه‌ مصرف‌ زيره‌ سبز موجب‌ افزايش‌ سطح‌ هورمون‌ 17 بتا استراديول‌ در مرحله پرواستروس‌ و استروس‌ در سيكل‌ جنسي‌ موش‌ شده‌ است‌.

هورمون‌ اكسي‌ توسين‌

اكسي‌ توسين‌ با اتصال‌ به‌ گيرنده‌هاي‌ اختصاصي‌ در غدد پستان‌ و ميومتريوم‌ عمل‌ ميكند . اثرات‌ اكسي‌توسيك‌ در بسياري‌ از گياهان‌ ازجمله‌ سياه‌ دانه‌ ،شنبليله‌ (3)ومارچوبه‌(35)ديده‌ شده‌ است‌.

گیاه درمانی در حیوانات2

$
0
0
داروهاي اشتها آور:

موارد مصرف داروهاي اشتها آور:
  بطور كلي  داروهاي اشتها آور براي درمان اختلالات اشتها  استفاده ميشود. همچنين  براي هر دو نوع اوليه و ثانويه كاربرد دارند  ،
1- در موارد سوءهاضمه بعلت تغذيه علوفه تازه، بخصوص خانواده لگومينوز(شبدر سفيد- نخود- لوبيا).
2- كاهش يا از بين رفتن اشتها بعلت بيماري تب شير، كتوز، ورم پستان، ورم روده.
3-متعاقب درمان با پني سلين وسولفاميد هاكه بر ميكروبهاي دستگاه گوارش تاثير منفي دارند.
4-بعنوان محرك اشتها در مواقعي كه از غذاهاي مغذي استفاده نمي شود.
5-در موارد فقدان نشخوار، ضعف شكمبه، انباشتگي شكمبه.
   . براي بدست آوردن نتيجه بهتر مي بايست يك ساعت قبل از مصرف غذا مصرف شوند و نبايستي به مدت طولاني   (بيش از يك هفته ) مصرف شوند  داروهاي اشنها آور در مقادير زياد شيرابه  معده را كم كرده و باعث Gastric catarrh  مي شوند.
 
گياهان دارويي
   تعداد گياهاني كه بعنوان اشتها آور معرفي شده اند بسيار زياد است در اينجا  به منظور رعايت اختصارفقط به ذكر گياهاني مي پردازيم كه در منابع در خصوص ميزان مصرف آنها در دامهاي اهلي  اطلاعات بيشتري وجود دارد
1- ژانسين Gentian
    ژانسين يا پيكروزيا از ريزم خشك شده گياه هان Gentiana lutea   Gentiana kurroo,  يا Picrorhiza kurroo‍   تهيه مي شود. ژانسين حاوي گليكوزيدهاي gentiopicrin,  gintin, gentiamarinو اسيد  , gentianic فندgentitanose  مي باشد.
   مكانسيم عمل : ژانسين با عمل تحريكي خود باعث زياد شدن ترشحات معدي و افزايش ميزان اشتهاي دام مي گردد ضمناُ اين تر كيب با عمل تحريكي خود باعث افزايش جريان بزاق شده و محيط مناسبي را جهت انجام عمل تخمير ميكربي شكمبه فراهم مي سلزدو بدين ترتيب موجب تسهيل هضم غذا مي شود
ميزان مصرف پودر ژانسين :
 گاو     30-60   گرم   اسب      15-30  گرم
گوسفند و خوك     4-8 گرم    سگ      3/ 1- 3/ گرم  
تر كيبات تنطور ژانسين
ژانسين   10 گرم
پوست پرتقال  75/3  گرم
دانه هل    25/1   گرم
الكل 90 درجه     تا 100 ميلي ليتر 
ميزان مصرف تنطور ژانسين
گاو و اسب   30- 60 ميلي ليتر    گوسفند و خوك  4-8 ميلي ليتر   سگ         2-4 ميلي ليتر
2- نوكس وميكا Nux vomica
از  دانه خشك يا رسيده گياه   strychnos nuxvomica  استفاده مي شود. آلكالوييد اصلي آن Strychnine ( حدود 2/1 درصد ) و آلكالوئيد Brucin  است . همچنين حاوي گليكوزيد Logamin  است. نوكس وميكا علاوه بر خواص اشتها آور مشابه ژانسين بدليل دارا بودن استريكنين  موجب  تحريك سيستم مركزي شده و سرعت حركت امواج عصبي را افزايش مي دهد . بنا بر اين تونيسيته عمومي بدن از جمله عضلات دستگاه گوارش را بهبود مي بخشد
 ميزان مصرف
گاو 4-8 گرم اسب  3/1 – 4 گرم سگ 30-200 گرم
3- Chiretta
اين ماده از گياه  در مر حله گل دادن  بدست مي آيد
 مفادير مصرف :
اسب و گاو       30-15 گرم گوسفند و بز     8-4 گرم      سگ             3/ - 6/ گرم
 4-Calumba
 اين ماده از ريشه گياه Jateorhiza palmata   بدست مي آيد .اين ماده عمدتاُ حاوي Calumbin , و آلكالوئيدهاي columbamine, palmatin, jatearhizin است همچنين حاوي  اسيد calumbic , . نشاسته و موسيلاژ است ولي حاوي تانن نيست.اين ماده علاوه بر خاصيت اشتها آوري خاصيت ضد استفراغ نيز دارد.
مقادير مصرف
گاو       30-60   گرم    پودر          30-60  ميلي ليتر محلول 10 درصد
اسب    30 - 15 گرم      پودر          30-60     ميلي ليتر محلول 10 درصد
گوسفند                                           8-4   ميلي ليتر محلول 10 درصد
سگ   3.-3/1   گرم پودر يا   4-2 ميلي ليتر محلول 10 درصد
5- اكير تركي ِAcorus 
  دارو از ريزم گياه Acorous calamus     بدست مي آيد ريزم خشك سده اين گياه حاويacoritin  و calamix است اين گياه علاوه بر اثرات اشتها آوري بر روي بهبود ضايعات دهاني ناشي از تب برفكي مؤثر است.
مقادير مصرف:
گاو و گوسفند      30-15 گرم            سگ           2-1 گرم
6- Salicin
      از ريشه گونه هاي  گياهيsalix و populus  مخصو صاً سياه بيد salix fragllis ,Salix purpure,   صنوبر لرزانpopulus termula 

نشستن زیاد : مرگ زودرس

$
0
0
تحقيقات جديدی که توسط پژوهشگران استراليايی انجام شده نشان می دهد که يکی از راه های اصلی حفظ سلامتی ايستادن و پرهيز از نشستن در ساعات طولانی است.

کسانی که بيش از ۱۱ ساعت در روز می نشينند فارغ از اينکه در ساعات ديگر روز چقدر فعال و در حرکت باشند، به نسبت سايرين با احتمال بيشتری از مرگ زودرس روبرو هستند.
اين تحقيقات براساس داده ها و بررسی های شخصی بيش از ۲۰۰ هزار نفر بالای سن ۴۵ سال انجام شده است.

پژوهشگران استراليايی متوجه شده اند که خطر مرگ زودرس در مورد افرادی که بيش از ۱۱ ساعت در روز می نشينند حدود ۴۰ درصد بيشتر است و در مورد گروهی که روزانه بين هشت تا ۱۱ ساعت در حال نشستن هستند اين احتمال ۱۵ درصد بيشتر از افرادی است که کمتر از چهار ساعت در روز در حال نشستن هستند.

نتايج اين تحقيقات روز ۲۶ مارس در نشريه «آرکايوز اف اينترنال مدسين» (Archives of Internal Medicine) منتشر شده است.

مسئولان اين تحقيقات می گويند که اطلاعات خود را در يک دوره چند ساله جمع آوری کرده و وسعت افرادی که در اين تحقيقات شرکت کرده اند در دقت اين تحقيقات نقش مهمی دارد. بخش عمده ای از اطلاعات جمع آوری شده براساس بررسی وضعيت افرادی صورت گرفته که ساعات طولانی را صرف تماشای تلويزيون می کنند.

به گفته مسئولان اين پژوهش در بسياری از کشورهای پيشرفته افراد بالغ حدود ۹۰ درصد از اوقات فراغت خود را صرف کارهايی می کنند که در حالت نشسته است. در عين حال فقط نيمی از افراد معيار اعلام شده از سوی سازمان بهداشت جهانی يعنی دو ساعت و نيم فعاليت فيزيکی شديد در طول هفته را رعايت می کنند.

با توجه به اينکه در کشورهای پيشرفته و مشاغل مدرن بسياری از افراد اکثر اوقات روز در حال نشستن هستند بايد از اوقات فراغت برای فعاليت های فيزيکی و يا کارهايی که مستلزم ايستادن است استفاده کرد.

به گفته کارشناسان نشستن بيش از هشت ساعت در روز خطر کاهش طول عمر را به شدت افزايش می دهد و به همين خاطر اکثر افراد بزرگسال، به خصوص کسانی که بيشتر از ۴۰ سال عمر دارند بايد فعاليت های ديگری برای اوقات فراغت خود پيدا کنند. صرف ساعات طولانی در مقابل تلويزيون و يا کامپيوتر يکی از زيانبارترين راههای صرف اوقات فراغت است.

با وجوديکه دوره ای که اين تحقيقات انجام شده فقط سه سال پياپی بوده است اما نتايج آن با ساير هشدارها و دستورالعمل های پزشکی و سلامتی که قبلا نيز انتشار يافته اند همخوانی دارد.

به عنوان نمونه از سالها قبل مراکز و کارشناسان بيماريهای قلبی هشدار داده بودند که افرادی که ساعت طولانی در روز در حال نشستن هستند بيش از سايرين با احتمال ابتلا به اضافه وزن، لختی ماهيچه ها ، مشکلات در مفاصل، نارسايی های قلب و عروق و حتی احتمال سکته و ايست قلبی روبرو هستند

ارتباط نوع تغذیه با بوی عرق

$
0
0
بوی زننده عرق برای کمتر کسی قابل تحمل است و بیشتر افراد سعی می‌کنند با انواع مواد آرایشی و بهداشتی و روش‌های درمانی با تعریق زیاد و بوی ناخوشایند آن مقابله کنند...
با خودتان می‌گویید که الان که فصل تابستان نیست؛ نکات مربوط به تعریق بدن را هم که بار‌ها خوانده‌ایم اما ما این بار می‌خواهیم از تاثیر تغذیه بر تعریق بدن برایتان بگوییم. شاید باور نکنید اما برخی از خوشمزه‌ترین غذاهای مورد علاقه‌تان سبب تعریق‌ می‌شوند. اگر از آن دسته‌ای هستید که زیاد عرق می‌کنید، بد نیست این خوراکی‌های عرق‌زا را بشناسید و در مصرف آنها اعتدال به خرج دهید.

1.غذا‌های تند
یک فلفل تند بردارید و گاز بزنید و ببینید چقدر طول می‌کشد تا قطرات عرق بر پیشانی‌تان بنشینند! گرمایی که حس می‌کنید ناشی از ماده‌ای طعم‌زا در فلفل به نام «کاپساسین» است. این ماده گیرنده‌های عصبی حساس به طعم ماده غذایی را تحریک می‌کند و باعث می‌شود گیرنده‌های حسی گول بخورند و احساس کنند که شما گرم‌تان است. به این ترتیب بدن واکنش‌هایی که در احساس گرما از خود نشان می‌دهد، آغاز می‌کند، گویی در گرمای 40 درجه قرار گرفته‌اید!

یکی از وظایف هیپوتالاموس- غده‌ای در مغز- تنظیم دمای بدن است. به عبارتی هیپوتالاموس حکم ترموستات بدن را دارد یعنی با ایجاد شرایط گرما، مکانیسم تولید و ترشح عرق را فعال می‌کند تا دمای بدن تعدیل شود. عرق از غدد ترشح کننده عرق به سطح پوست می‌رسد و تبخیر می‌شود. قطرات عرق برای تبخیر به گرما نیاز دارند و این گرما را از بدن می‌گیرند و در نهایت بدن خنک می‌شود.

2.غذا‌های داغ
غذاهای داغ هم می‌توانند سبب تعریق شوند. به‌عنوان نمونه چای داغ، قهوه داغ، سوپ داغ و... هم می‌توانند در بعضی افراد سبب تشدید تعریق شوند حتی اگر فرد در کل احساس گرما نکند.

3.سیر
با خوردن سیر، در عرق ترکیبات گوگردی متصاعد می‌شود. گوگرد بویی شبیه بوی تخم‌مرغ گندیده دارد البته بد نیست بدانید بوی گوگرد بسیار بد‌تر و زننده‌تر از این حرف‌هاست اما ما انسان‌ها تنها قادریم آستانه‌ای ناچیز از آن را حس و درک کنیم. علاوه بر سیر خوراکی‌های هم خانواده آن -از جمله پیاز و موسیر- هم می‌توانند سبب بوی بد شوند.

4.کلم، ترب و خردل
از دیگر خوراکی‌های که خوردن‌شان سبب تولید بوی بد می‌شود، خوراکی‌های خانواده کروسی‌فِر(انواع کلم، ترب و خردل) است. اعضای این خانواده هم مقادیر قابل‌توجهی ترکیبات گوگردی دارند.

5.ادویه‌جات
ادویه‌جات بودار از قبیل کاری و زیره هم می‌توانند سبب ایجاد بوهای شدیدی شوند. بنابراین كسانی كه به هر دلیلی از این ادویه‌ها بیشتر استفاده می‌كنند باید دقت بیشتری به خرج دهند.

6.گوشت‌ها
حتی غذاهایی که خودشان چندان بویی ندارند هم می‌توانند سبب تغییر بوی عرق شوند. از این دسته می‌توان به گروه گوشت‌ها اشاره کرد. به عبارتی خوردن گوشت زیاد عرق را بدبو‌تر می‌کند.

درد مفاصل

$
0
0
درد از چیست؟


1) شراکت بین عامل به وجود آورنده درد = سبب

2) پذیرنده درد = اندام

اندام پذیرای ماده درد آور:

1) ناتوانی اندام ناشی از سوء مزاج(خصوصا سرد)

2) ناتوانی سرشت اندام

3) جذب زیاد حرارت + حرکت زیاد بیمار ← نمی توان از قسمت سوء مزاج جدا کرد.

4) اینکه اندام در زیر اندامان دیگر قرار گرفته است باعث میشود که مواد به سوی او روی آورند← ایجاد درد پاها و باسن

سبب درد آور:

1) سوء مزاج فراگینده سراسر بدن

2) سوء مزاج فراگینده بر اندامان رئیسی ← سوءمزاج التهاب زا، سردگرداننده و منجمد کننده

3) خشکاننده و ترنجاننده است (سوءمزاج + ماده رطوبی بیگانه)

ماده سبب درد (9 چیز است):

خون ساده و بی آلایش/ خون بلغم آلوده/ خون+ صفرا/ خون+ سودا/ خلط خام بلغم/ خلط مراری/ بلغم+ مراری/ خلط+ ریم و چرک زخم/ خلط+ باد

به ترتیب اولویت:

1) بلغم + خلط مراری   2) ماده خام بلغم   3) خلط خونی   4) خلط صفرایی   5) خلط سودایی

 

1) قولنج معالجه شده ← چیزهای ناباب بی مصرف را در خود نپذیرد و در اطراف بدن پراکنده کند ← درد (تیتر مطلب)

2) نوع غذا ← تولید ماده

3) اندازه غذا و کم هضم شدن آن / شکم سیر حمام رفتن

4) استراحت زیاد/ ترک ورزش/ ورزش بر سیری شکم

5) زیاد جماع کردن/ منی پیاپی/ جماع بر شکم سیر/ ناشتا شراب خوردن

6) احتباس مواد خروجی زهدان و مقعد

7) خارج شدن از نظم عادته

8) خشم زیاد، بی خوابی…= ناتوانی جنسی ← جذب مواد به سوی اندام و ژرفای آن ← درد

 

•     جمع شدن خلط خام در بدن و عدم پاکسازی با مدفوع+ دارو ← آمدن به مفاصل و ایجاد درد

•     زیاد ماندن خلط خام در مفصل← تبهای سخت و خلط عفونی

•     بول غلیظ ← نباید نگران آسیب رسانی خلط بود (چون طبیعت ماده خلط را دارد بیرون می ریزد)

•     حرکت خسته کننده یا ضربت خوردن یا بر زمین افتادن ← حرکت ماده خام خلط

•     خلطهای سبب درد: اکثراً مواد زائد هضم دوم و سوم اند.

•   مبتلایان: پیرمردان/ افراد مبتلا به بیماری های کهنه و ریشه دوانیده/ تازه از بیماری بر خواستگان/ علت: خوب هضم  نکردن خوراک


    بند استخوان ها


1) از سایر اندامان از حیث مزاج ناتوان تر است (بیشتر در حرکت است)

2) سردی پذیر تر است. دورتر است (کم نصیب تر از معالجه های مرحله اول)

 

•    گاهی ماده سبب، خشکیده و متحجر می شود (باعث ایجاد خلط خام)

•    اکثراً: در گرم مزاجها + خلط خون: روییدن گوشت در لابلای مفاصل + تحجر و گچی شدن ماده خلط ← درد شدید و کچی انگشتان

•    اکثر کسانی که به درد مفاصل مبتلا اند، به نقرس گرفتار می آیند.

•    درد مفاصل جزء بیماری های ارثی نیز می تواند باشد←بستگی به مزاج نطفه مرد

•    در بیرون راندن ماده خلط درد زا ←خطر← انحراف ماده از اندامان رئیسه

•    بهترین فصل از نظر بیماری های مفاصل: بهار ← اخلاط همراه خون به جنبش در می آیند.

•   بدترین فصل: پاییز← 1) اخلاط بد جنس اند.2) هضم خوب نیست 3) در تابستان، مسامهای مفاصل گشاد شده اند.

•    درد تازه اگر باشد: در گرمای روز بیشتر احساس درد می کنند← علاج سهل

•    شفای دوالی (واریس) و فیل پا در مبتلایان به درد مفاصل دیده شده است

•    تب← ایجاد درد مفاصل

عرق النساء:

قسمتی از درد مفاصل است

    شروع از مفصل باسن← از عقب بر ران پایین می آید و شاید تا زانو و پاشنه امتداد یابد.
    مدت بیشتر آن بستگی به زیادی ماده دارد. ← بیشتر پایین می آید.
        آسودن با: دست بر جای درد گذاشتن/بر نوک انگشتان پا راه رفتن
       نمی تواند دمر بخوابد
       ممکن است اسهال شود که به نفع بیمار است
       لاغر شدن آن ران و  پا

•    سبب ها: همان قبلی ها/ اکثرا خلط خام( از اثر بیماری کهنه زهدان مثلا ده ماهه بودن)

•     هر اندامی که درد مفاصل داشته باشد، ناتوان و لاغرمیشود.

•     درد مفاصل (به جز عرق النساء و نقرس) اگر معالجه شود به این زودی ها بر نمی گردد اما این دو آمادگی برگشتن را داند.

A. ماده به وجود آورنده عرق النسا در مفصل موجود باشد ← گداختن قسمتی از ماده و جای گرفتن در پی رگ ← با درد مفصل ← ریزش ماده از بالا بر آن = قوز بالا قوز

B. ماده درد آور در خود پی رگ پهن باشد.

نقرس:

یکی از حالات درد مفاصل است/ شروع از انگشتان شست پا← انتشار به اندام دیگر

نشانی ها:

1-  تشخیص مزاج بیمار

2-  سوء مزاج ساده است یا همراه ماده؟ در ساده فقط درد وجود دارد و کمتر همراه علائم دیگر می شود.

3-  ماده درد آورنده چگونه خلطی است؟

Ø    از موارد زیر می توان به نوع ماده پی برد:

    رنگ مفاصل
    رنگ ورم
    نوع درد ورم ← خلط خام: درد زیاد
    لمس: به حالات مختلف می تواند لمس شود( سرد/ گرم طبیعی / گرم التهابی)
    نوع التهاب: شدید و تپش دار/ میانگین/ منتشر/ نداشته باشد
    انواع غذا، دارو و حرکات تسکین دهنده ← زمانیکه از سرد بهره بگیرد، ماده خلط سبب درد، گرم است.
    زمان درد ←  هنگام گرسنگی یا سیری
    شروع ورم ← کند آمدن ورم/ عدم ایجاد ورم


   رسوب بول
    معاینه مدفوع ← در عرق النساء، ماده خلط ی رنگ بر مدفوع غلبه دارد.
    عمر بیمار، عادات بیمار، سوابق غذا و نوشیدن، ورزشهای عادتی، بیکاری، آرامش و غیره
    مزاج کلی بیمار
    کش آمدن و انتشار درد، تاخیر درد، تپش، احساس سنگینی، معالجات قبلی

 ماده خلط خونی

مفاصل در درازا به درد آید./ تسکین فوری با رگ زدن

 ماده صفراوی

حرارت شدید در لمس/ آسوده شدن با سرما

 ماده بلغم باد

عدم تغییر رنگ جای به درد آمده/ یا طوسی شدن آنجا/ کم و همیشگی بودن جای التهاب/ خونی و مراری نبودن/ افزایش درد در پهنای محل درد/ بر آمدگی پیه آلود بدن

 ماده سوداوی

درد مخفی است/ با کشیدگی (انتشار)کم / سفت و خشک بودن محل درد/ اثر کم معالجه/ عدم سستی در لمس/ نداشتن رنگ روشن ← شاید: زرد مایل به سیاه/ سایر نشانی های مزاج سوداوی (خرده خواری/ اشتها زیاد/ حالت طحال

 ماده مراری

حرارت شدید + خارش/ افزایش درد با گرما/ آسایش با سردی

 باد

انتشار زیاد درد بدون احساس سنگینی/ جابجایی درد / عادت به غذاهای باد زا

 اخلاط مخلوط

گرم + سرد← گاهی از داروی گرم و گاهی از سرد تسکین می یابد.

مثال: شخصی با طبیعت گرم مراری + خوردن غذاهای رطوبت زا و سردی بخش + حرکات سخت بر سیری شکم ← خلط خونی و مراری (کم مایه)، خلط بلغم (پر مایه و غلیظ) را تا داخل مفاصل بدرقه می کند.

علاج: مالیدن داروهای با حرارت میانگین به آرامی/ حرکت ندادن عضو

علاج درد مفاصل

در سوء مزاج ساده

    التهاب ساده و بدون ورم←درمان: اعتدال مزاج و تخلیه ماده مراری صفراوی و خون
    یخ بستگی و درد و آزار شدید ← درمان: پاکسازی ماده بلغمی
    خشکی، گرمی بخشی ← درمان: دادن رطوبت

سوء مزاج + ماده

    جلو گیری از راه یافتن ماده به عضو + انحراف آن + کاهش آن
    نیرو دان به اندام جهت : 1) نپذیرفتن ماده درد زا 2) گداختن ماده

ناشی از پر خونی

    رگ زدن از طرف مقابل به درد آمده/ در درد همه مفاصل ← رگ زنی دو طرفه
    وادار به قی کردن (خصوصاً در نیم تنه پایین بدن بهتر از اسهال دادن است.)
    اسهال (به تدریج باشد/ قوی نباشد(مانع از پخته شدن ماده می شود.)) 

الف) اگر ماده پاکسازی، ماده صفراوی و آبکی و کم مایه است و پختگی دارد، مسهل قوی بده.

ب) در ماده غلیظ پر مایه: ابتدا ماده را با دارویی کم مایه می کنیم بعد مسهل می دهیم.

ماده مخلوط

داروی ترکیبی + مسهل+ گذاشتنی

- تأخیر در درمان( تا پخته شدن ماده)

- مداومت بر آبجو تا پخته شدن ماده

- برای بیرون آوردن ماده پر شده ←2-1 بار کار کردن شکم با آب کاسنی و تاجریزی و خیار چنبری ← حقنه شود.

 - روزهای بحران بیماری: 4و7و11← تأخیر پاکسازی تا پخته شدن ماده ← در این فاصله: تسکین درد با پاشیدن آب سرد

بحران خوب و سلامت = روز 14 شروع می شود.

-    مالیدن ماده گرمی بخش: جذب ماده بیماری و افزایش آن

-    مالیدن ماده سردی بخش: به می کشاندن ماده غلیظه ← افزایش مایع کم مایه ← باعث طول کشیدن بیماری می شود.

-     مالیدن ماده مخدر: بند آوردن ماده و منع رسیدن آن

-    بزرهای پر تأثیر (مثل بزر رازیانه) ندهیم ← باعث سوزاندن ماده درد زا و تحجر آن

در ماده کاملا پخته:

    توسط سورنجان( شنبلید) و بوزیدان پاکسازی شود.
    به آهستگی به مقدار کم خون کشیده شود.
    خزه و امثال آن بر مفاصل مالیده شود.

 •      در تجویز داروی بسیار کم تأثیر، همه ماده از مفصل بیرون نمی ریزد. در ضمن با حرکت ماده و اسهال نشدن آن، ماده های مکانهای دیگر نیز رقیق و کم مایه می شوند و به اندام دردمند راه می‌یابند.

•     زمان تجویز دارو: صبح زود قبل از صبحانه خورده شود. 3 ساعت بعد 10 مثقال نان با شراب و کمی آب خورده شود. بعد از 6 ساعت به حمام رود. در ضمن غذای سازگار با حالت بیمار و داروی مدر داده شود. (ماده سبب درد مفاصل از زائده های هضم شده کبد و رگها است. ادرار سبب از بین بردن ماده درد آور به مفاصل می باشد.)

•    برخی از بیماران با مزاج تر و و بیماران با درد مفاصل سرد مزاج از داروهای اسهالی تناولی و حقنه بهره نمی بینند ولی با مدر بهبود می یابند.

•     بیماران لاغر اندام تحمل اسهال و ادرار زیاد را ندارند. چون ماده خون در بدنشان می سوزد.

•     در ماده سرد مزاج پس از پاکسازی ها، تریاق استعمال شود که موجب بیرون آوردن مواد باقیمانده  و نیرو بخشیدن اندامان می گردد.

•     جلوگیری از ریزش ماده به اندام دردمند واجب است. ولی در ریزش زیاد و نیز ماده زیاد لازم نیست به کلی از آن جلوگیری کرد چون اولا داروی باز دارنده در راه حرکتش می ایستد و ماده ریزشی را از حرکت باز می دارد که موجب درد بسیار زیاد می شود. در این حالت فقط داروهای ملین استعمال شود.  

•     بازداشتن حجم زیاد ماده ریزشی از راه خود، ممکن است منجر به برگشتن ماده به اندامان رئیسی شود خطر زیادی دارد.

•     دربیماری عرق النسا حتی اگر حجم ماده ریزشی کم باشد نیزنباید داروی باز دارنده داد چون موجب می شود ماده در ژرفا حبس شود در این بیماری بهتر است روش تخلیه وپاکسازی پیش گرفته شود. و هنگامیکه ماده پخته می شود، داروهای تحلیل برنده و نرم کننده تجویز شوند تا ماده از ژرفا به رویه کشیده شوند. حتی اگر هدایت ماده به بیرون توسط بادکش با شیار کردن پوست و مکیدن و داغ گذاشتن و دادن داروهائی که خون را به زیر پوست می کشند، باشد، هرچند که که جای عمل به زودی خوب نشود.

•     داروهای تاول آور: عسل بلادر، سیر، پیاز/ در درجه دوم: شیرۀ لبانه و شیرۀ انجیر

•     باید داروهای محلل و تاول آور با داروی ملین مخلوط باشد تا مفاصل سخت متحجر نشوند. چون این دو دارو ماده غلیظ برجا می گذارند.  

    آگر با این دو دارو پیه مخلوط کرد، خوب است
    و باید از داروهای سرد بخش پرهیز کرد
    نباید در اوایل علاج و قبل از پاکسازی لازم، داروی محلل بسیار مؤثر استعمال شود. زیرا با جذب مواد زیاد، فقط ماده کم مایه تحلیل می رود و بقیه مواد غلیظ تر شده و در داخل حبس می شوند. خصوصا زمانیکه ماده درد زا، لزج یا سودایی باشد.
    وقتی تحمل افزایش درد مفاصل را نداشت، داروهای مالیدنی یا تناولی مسکن تجویز شود.

•     داروهای مالیدنی مسکن:

    نرم کردن جای درمند و گداختن ماده درد آور
    یا باید داروهای مخدر باشد ودرد رااز بین ببرد.

•     داروی مخدر فقط در زمان ضرورت استعمال می شود چون شدت درد راکاهش می دهد. البته آگر درد مفاصل از ماده گرم مزاج است، نگران تجویز مخدر نیست و حتی زیاد تر هم تجویز می کنیم .

•     یاد آوری: تعویض دارو در علاج مفاصل ضروری است. ممکن است داروئی برای یک اندام درمندمفید باشد ولی نه برای همه اندامان. و یا اینکه دارو تا مدتی برای اندام مفید باشد و بعد آن زیان آور باشد ودرد را تحریک کند.

•     این بیماران باید شراب خوردن را ترک کنند. مگر اینکه یکسال از بهبودی کامل آنها گذشته باشد. اگر شراب با عسل و داروی مدر مخلوط، بهره نبیند.(مفهوم؟)

•     دربیماران سودایی، ابتدا با طحال اصلاح شود و ماده سودا از بدن تخلیه شود و به بدن رطوبت داد و پس از استعمال غذاهای مناسب و داروهای مالیدنی که بدن نرم شد، ماده محلل تجویز شود .

•     اگر در بیمار سودائی، ماده درد آور سرد مزاج باشد، نباید گوشت بخورند یا در نهایت گوشت پرنده‌های شکاری، خرگوش، آهو و هر گوشتی که زائده های بی مصرف را کمتر تولید می‌کند بخورند.

•     اگر درد مفاصل از پشت شروع و بعد به هر دو دست منتقل شد، می بایست رگ دست زده شود تاخون، خلط از راهی که بیرون می آیند را بیرون ریزیم.

 

    اسهال

•     در بیمار مزاج بلغمی و صفرائی، باید مسهلی تجویز شود که هر دو ماده بلغم و صفرا را بیرون بریزد. زیرا اگر تنها بلغم تخلیه شود تا مدتی درد فروکش می کند، اما ماده صفرائی بلغم جدید را به محل دردمند می فرستد و باز همان آش و همان کاسه.

•     مسهل نباید بسیار گرم باشد، چون بدین طریق ماده خلط داخل جسم را می گدازد و چندین برابر ماده تخلیه شده در مفاصل جای می گیرد .

•     سورنجان(شنبلیله):

    فوراً خلط را اسهال می دهد.
    بعد از آن هم، اندام دردمند را تقویت می کند.
    مواد کم مایه و بسیار آبکی را یکباره اسهال می دهد و نمی گذارد در گذارهای دیگر جای خوش کنند.
    بیشتر از دارو های محلل و مسهل، منافذ را گشاد می کند.

پس بهترین داروی گرم مزاج و مسهل است. ولی این دارو برای معده زیان دارد. برای همین باید این دارو با فلفل، زنجبیل و زیره مخلوط شوند. مخلوط آن با الوا وسقمونیا (محموده) اسهال قویتری می‌دهد.

•     طبیبی گفته است، قازیاغی همان عمل سورنجان را انجام می دهد و زیانی به معده نمی رساند.

•     سنگ ارمنی در علاج درد مفاصل بسیار خوب است.

•     داروهای مشهور دیگر: حب الجناح، حب منتن، ایارج روفس که درعلاج عرق النسا و نقرس کم نظیر و بسیار مفید است – حب النیل، حب الملوک، بوزیدان، شاهتره، شاه پسند، لوفا، هنداونه ابوجهل، الوا، شش بندان، خردل، اندران، انزروت، مقل، تربد، عاقرقرحا

•     داروهای ترکیبی که ما__ذکر نکردیم، مسهل نرم هستند.

 

    مالشی ها

روغن هندوانۀ ابوجهل، روغن خردل، روغن گردوی رومی (جوز رومی شامی، کاسلیس)، روغن کوشنه (به ویژه با استرک)

    پاشیدنی ها

نسخه: اگر مرزه و کاهو را با سرکه بپزند تا از هم بپاشند در تسکین درد مفاصل حتی اگر از نوع گرم مزاج باشد مفید است .

4- بخور
    شوربا برای نشستن بیمار در آن

6-  حمام کردن

    تن شوئی در آب گرم رطوبت بخش برای بیمار درد مفاصل زیان آور است، زیرا خلط ها را می گذارد و سوراخهای ریز پوست را گشاد می کند.
    اگر در آب گرم معدنی خود را بشویند مانعی ندارد.
    اگر در حمام خشک (خود را با آب نشویند و در حمام بمانند) با نورۀ قرمز و نمک تن را ماساژ دهند، یا خود رادر ماسۀ گرم بپوشانند و عرق کنند، بهره نبیند.

    مسکن
    مخدر مسکن
     داغ گذاری: بهتر است داغ گذلشتن در علاج بیماری درد مفاصل را «شبه داغ» نامید.

10- مالیدنی: شاخه های نازک نی سبز را بفشرند و آبش را بر جای درد مالند فورا درد تسکین یابد.

•     اگر داروی پاشیدنی یا مالیدنی سرد گیرنده مانند صندل باشد ممکن است موجب درد شود، پس باید هم ولرم و هم نرم باشد.

•     اگر سبب بیماری درد مفاصل خلط گرم باشد و بیماری نیز سوء مزاج گرم داشته باشد.

    معالجه بیمار با داروهای سردی بخش و رطوبت بخش.
    در حد میانگین ورزش کند.
    اول آب سرد بر دست و پایش بریزند و بعد از آن با آب شیرین آب تنی کند.
    درآب زنی بنشیند که آبش ولرم باشد.
    به یکباره او را در آب سرد بیاندازند.
    داروهای مسهل ومدری بخورد که گرمی زیاد نداشته باشدمثل شربت گل

 

علاج مفاصل خشکیده و متحجر:

علت:

    مزاج آنها گرم گرم است.
    ماده بوجود آورنده‌ی درد پرمایه و غلیظ است

علاج ویژه:داروی محلل و نرمی بخش باهم تجویز شوند.

1- آرد گاودانه و لوبیا گرگی در اسکنجبین یا در سرکه مخلوط با آب کرده و بر مفاصل بگذارد.

2- تجویز داروی گذاشتنی، مالیدنی و گذاشتنی در علاج در مفاصل سرد مزاج که ماده خلط غلیظ سبب درد شده بود، که ذکر شد.

علاج زمین گیر و از پا افتادگی :

-     بهترین علاج خوردن گیاه شبدر است و همچنین بر مفاصل بمالنند.

-     حمام خشک.

پرهیز از درد مفاصل (بر افرادی که آشنای قدیمی هستند):

افزایش خلط در بدن: هرگاه احساس کردند که نوبت آمدن درد مفاصل نزدیک است، در موسم بهاران باید: 1) رگ زنند. 2) اسهال شوند. 3) خود غذاهای سازگار با حالت خود را بخورند. 4) ورزشهای سازگار با تقویت بدن بکنند

پزشک و پزشکی در شاهنامه

$
0
0
 نگه کن بدین گنبد تیز گرد                                   که درمان ازویست و زویست درد


 
نام حكیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامه گرچه تداعی كننده‌ی سرگذشت شاهان، پهلوانان اساطیری و تاریخی است، در عین‌حال این شاهكار حماسی، ادبی فارسی دارای مضامین فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و دیگر مباحث از جمله نكات پزشكی است، نكاتی كه برای خوانندگان گرامی به‌ ویژه پزشكان و علاقه‌مندان شاهنامه خالی از لطف نیست. البته تذكر این نكته‌ی بدیهی ضروریست كه اشارات پزشكی شاهنامه را با ویژگی‌های دانش پزشكی عصر فردوسی و باورهای اساطیری موجود در آن عصر باید ارزیابی كرد، نكته‌ی دیگر این كه برای پرهیز از اطاله‌ی بیشتر كلام، حتی‌المقدور سعی شده است موضوع‌های بیست و یك گانه‌ی مقاله‌ به اختصار بیان شود:


 

1ـ پیدایش هنر پزشكی در دوران پادشاهی جمشید

فردوسی در شرح پادشاهی جمشید به كاربرد عطرها و فرآورده‌های گیاهی به عنوان دارو و پیدایش صنعت طب چنین اشاره می كند:

دگر بوهای خوش آورد باز --- كه دارند مردم به بویش نیاز

چو بان و چو كافور و چون مشك ناب --- چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب

پزشكی و درمان هر دردمند --- در تندرستی و راه گزند

كه «در تندرستی» با علم بهداشت و «راه گزند » با علم آسیب شناسی امروز قابل تطبیق است.

 

۲ـ سیمرغ نماد پزشك و حكیم چاره ساز

واژه‌ی سیمرغ مركب از «سئنه = saena» نام موبد پزشك وجراح معروف و «مرو = morve» به معنی مرغ در اوستا می‌باشد. این مرغ افسانه‌ای در شاهنامه نماد پزشك و حكیمی‌ست كه مشكلات زیادی ازجمله معضلات پزشكی را برطرف وموجب آرامش می‌شود. به‌عنوان مثال زال نوزاد را كه از سوی پدرش سام طرد شده است، در كوه پرورش می‌دهد و سالها بعد وقتی همین زال از زایمان طبیعی همسرش رودابه درموقع به‌دنیا آوردن رستم ناامید و مضطرب است، سیمرغ با دادن مژده‌ی نوزاد سالم و نیرومند به او، ابرهای تیره‌ی غم را از خاطر او برطرف می‌كند:

چنین گفت سیمرغ كاین غم چراست --- به‌چشم هژبر اندرون غم چراست

ازین سرو سیمین‌بر ماهروی --- یكی شیر آید ترا نام جوی

 

3ـ عمل رستمی یا رستم‌زاد (سزارین Caesarean)

مهمترین و مشهورترین اشاره‌ی پزشكی شاهنامه، شرح تولد رستم از رودابه است كه به‌علت درشت‌بودن جثه‌ی نوزاد به‌دستور سیمرغ، موبد پزشكی او را با شكافتن پهلوی رودابه به‌دنیا می‌آورد.

فردوسی بیش از پنجاه بیت به تشریح جزییات تولد رستم اختصاص داده كه شرح آن خود مقاله‌ا‌ی جداگانه می‌طلبد و دراین‌جا فقط به سه بیت آن بسنده می‌شود، در بیت دوم به تابیدن سر بچه كه در اصطلاح پزشكی امروز مانور «ورسیون = version» نامیده می‌شود، به‌خوبی اشاره شده است:

بیاورد یكی خنجر آبگون --- یكی مرد بینا دل پرفسون

شكافید بی رنج پهلوی ماه --- بتابید مر بچه را سر ز را

چنان بی‌گزندش برون آورید --- كه كس در جهان این شگفتی ندید

 

4ـ سیمرغ در نقش جراح

درجنگ رستم و اسفندیار، با توجه به زخمی‌شدن شدید رستم و رخش، خود سیمرغ شخصاً به معاینه‌ی زخم‌ها پرداخته و با تخلیه خون زخم‌های عمیق و با بیرون كشیدن پیكان‌ها، زخم‌های رستم و رخش را پانسمان می‌كند:

نگه كرد مرغ اندرآن خستگی --- بدید اندرو راه پیوستگی

ازو چار پیكان به‌بیرون كشید --- به منقار ازآن خستگی خون كشید

بر آن خستگی‌ها بمالید پر --- هم اندر زمان گشت با زیب و فر

در همین نبرد است كه سیمرغ با پی‌بردن به نقطه‌ی ضعف و آسیب‌پذیر اسفندیار رویین‌تن و راهنمایی رستم، جنگ با پیروزی رستم پایان می‌پذیرد.

 

5ـ فن هوشبری و به هوش‌آوری

فردوسی بارها به استفاده از می و داوری خواب‌آور به‌منظور بیهوش كردن اشاره می‌كند. در تولد رستم سیمرغ به موبد پزشك دستور می‌دهد كه پیش از شكافتن پهلوی رودابه، ابتدا او را با می بیهوش كند:

نخستین به می ماه را مست كن --- ز دل بیم اندیشه را پست كن

در داستان بیژن و منیژه هم به دستور منیژه، بیژن را با خوراندن داروی بیهوشی، مدهوش كرده وبه قصر منیژه می برند:

بفرمود تا داروی هوشب --- پرستنده آمیخت با نوش بر

بدادند چون خورد می گشت مست --- همان خوردن و سرش بنهاد پست

ودر قصر او را با گلاب، كافور، روغن و صندل به‌هوش می‌آورند:

بگسترد كافور بر جای خواب --- همی‌ریخت بر چوب صندل گلاب

بیاورد روغن مر او را بداد --- كه تا گشت بیدار و چشمش گشاد

چو بیدار شد بیژن و هوش یافت --- نگاه سمنبر در آغوش یافت

 

6ـ نوشدارو و پادزهر

در اوستا «انوشا» ودرزبان پهلوی «انوش» به‌معنی بی‌مرگ آمده و در زبان فارسی هم «نوش» در مقابل زهر آمده و واژه‌ی نوشدارو مترادف با انوشا، انوش، پادزهر و تریاق می‌باشد. این نوشدارو تنها در خزانه‌ی پادشاهان یافت می‌شده و زخمی‌ها را از مرگ نجات می‌داده است . رستم نیز پس از دریدن پهلوی سهراب وقتی به هویت او پی برده، برای درمان زخم پسر از شاه كیكاووس تقاضای نوشدارو می‌كند:

ازآن نوشدارو كه در گنج تست --- كجا خستگان را كند تندرست

به نزدیك من با یكی جام می --- سزد گر فرستی هم اكنون به‌پی

فردوسی اشاره‌ای هم به پادزهر دارد و در وصف پزشك هندی كه به درمان اسكندر مأموریت یافته بود ،چنین می‌گوید:

ز دانایی او را فزون بود مهر --- همی زهر بشناخت از پادزهر

 

7ـ گیاهان دارویی

در پزشكی كهن داروها از گیاهان بدست می‌آمد و واژه‌ی دارو از کلمه «دار» به معنی درخت ساخته شده است (به وجه تسمیه ی پرنده‌ی داركوب توجه شود) وكلمات drug انگلیسی و drog فرانسه و داروی فارسی صورت تغییرشكل‌یافته واژه‌ی «داروگ» در زبان پهلوی‌ست. فردوسی درشرح پادشاهی انوشیروان به رفتن برزویه ی طبیب به هند جهت آوردن گیاهان طبی چنین اشاره می كند:

چو برزوی بنهاد سر سوی كوه --- برفتند با او پزشكان گروه

برفتند هر كس كه دانا بدند --- به كار پزشكی توانا بدند

گیاهان ز خشك و ز تر برگزید --- ز پژمرده و هرچه رخشنده بود

در تولد رستم نیز موبد پزشك، به دستور سیمرغ مرهمی از كوبیدن گیاهی مخصوص و آمیختن آن با شیر و مشك و خشك‌كردن آن در سایه ، ساخته و بر زخم عمل رودابه می‌گذارد:

گیاهی كه گویمت با شیر ومشك --- بكوب و بكن هر سه در سایه خشك

برآن مال از آن پس یكی پر من --- خجسته بود سایه‌ی فر من

نكته‌ی ظریف این دستور، توصیه به خشك كردن مرهم در سایه است تا خواص آن در اثر نور آفتاب و گرما از بین نرود،توصیه‌ای كه امروز هم در نگهداری داروها به قوت خود باقی ا‌ست، گیاه طبی پرسیاوشان نیز به روایت شاهنامه از خون سیاوش رسته است:

به ساعت گیاهی ازآن خون برست --- جز ایزد كه داند كه آن چون برست

در بخش های دیگر مقاله نیز از كاربرد گیاهان دارویی صحبت شده است.

 

8ـ قطره‌ی چشمی

در لشكركشی كیكاووس به مازندران و جنگ او با دیو سپید و كور شدن چشم سربازان ایرانی (احتمالاً به وسیله ی گاز اشك آور سیر) رستم دیو سپید را كشته و موبد پزشكان با چكاندن خون جگر دیو سپید در چشم سربازان، آنها را درمان می‌كنند (تداعی كننده وجود ویتامین A در جگر و تأثیر مثبت آن در بینایی):

چنین گفت فرزانه مردی پزشك --- كه چون خون او را به‌سان سرشت

چكانی سه قطره به چشم اندرون --- شود تیرگی پاك با خون برون

9ـ مهره‌ی التیام بخشی شاهان

شاهان ایران بربازوی خویش مهره‌ا‌ی داشتند كه هر زخمی را التیام می‌داد:

ز هوشنگ و تهمورث و جمشید --- یكی مهره بود خستگان را امید

با این مهره است كه كیخسرو زخم مهلك «گستهم» پهلوان نامی را درمان می‌كند (مهره ی كیخسرو).

 

10ـ عنایت به اهمیت بیمارستان جندی شاپور

پس از اعدام مانی پاک به جرم دعوی پیامبریدر شهر جندی‌شاپور، پیكرش را ابتدا در دروازه این شهر و سپس در جلوی دیوار بیمارستان جندی شاپور كه نقطه ی بسیار شاخص و مهم شهر بوده،آویزان می كنند:

بیاویختش از در شارسان --- دگر پیش دیوار بیمارستان

 

11ـ تأثیر ژن و توراث در فرزند

حكیم طوس بارها به مقوله توراث تحت عنوان نژاد و گوهر اشاره كرده وبه نقش ژن در خلق وخوی و اصالت فرد توجه داد:

چنین گفت كز پاك مام و پدر --- یكی شاخ شایسته آید به بر

كرا گوهر تن بود با نژاد --- نگوید سخن با كسی جز به داد

 

12ـ نشانه شناسی بیماری Albinism (زال تنی)

در این بیماری ارثی چون رنگدانه سیاه ملانین در پوست ساخته نمی‌شود، تمام موهای بدن سفید و پوست هم سفید مایل به صورتی‌ست. چون پدر رستم نیز دچار این اختلال بوده است، اورا زال (زال زر) می‌نامند.فردوسی نشانه ی زالی را چنین بیان می كند:

ز مادر جدا شد بدان چند روز --- نگاری چو خورشید گیتی فروز

به چهره چنان بود برسان شید --- و لیكن همه موی بودش سپید

 

13ـ شرایط پزشك

یكی از شرایط پزشك موفق تندرستی خود اوست:

پزشكی كه باشد به تن دردمند --- زبیمار چون باز دارد گزند

 

14ـ مشاوره پزشكی

علاوه برسیمرغ كه در موارد حساس نقش پزشك مشاور دارد، خود پزشكان هم گاهی با هم به مشاوره می‌نشینند:

پزشكان فرزانه گرد آمدند --- همه یك به یك داستان‌ها زدند

ز هر گونه نیرنگ‌ها ساختند --- مرآن درد را چاره نشناختند

حتی گاهی از اقصی نقاط دنیا پزشكان با هم تبادل نظر می كنند:

پزشكان كه از هند و از روم و چی --- چه از شهر توران و ایران زمین

 

15ـ پزشك در نقش سفیر صلح

برای پیشگیری از حمله اسكندر به هند، «كید» شاه هند طبیبی دانا برای درمان اسكندر می‌فرستد، پزشك با درمان موفقیت آمیز اسكندر، از موقعیت ممتازی برخوردار می‌شود و مانع حمله اسكندر به قلمروی «كید» می شود:

ورا خلعت و نیكویی‌ها بساخت --- زدانا پزشكان سرش بر فراخت

 

16ـ تأكید به دادن شرح حال درست از سوی بیمار

هرآن‌كس كه پوشید درد از پزشك --- زمژگان فرو ریخت خونین سرشك

 

17ـ نقش ورزش در تندرستی

زنیرو بود مرد را راستی --- ز سستی كژی زاید و كاستی

 

18ـ پرهیز از پر خوری

نباشد فراوان خورش تندرست --- بزرگ آن كه او تندرستی بجست

مكن در خورش خویشتن چارسو --- چنان خور كه نوزت بود آرزو

 

19ـ تأثیر سوء شراب در گفتار وتصمیم گیری

كسی كو خورد داروی بیهشی --- نباید گزیدن جز از خامشی

به مستی بزرگان نبندند بند --- بویژه كسی كو بود ارجمند

 

20ـ پرهیز از بیش فعالی جنسی

چو افزون شود كاهش افزون بود --- ز سستی تن مرد بی خون بود

 

21ـ خشم مایه پشیمانی و افسردگی

چو خشم آوری هم پشیمان شوی --- به پوزش نگهبان درمان شوی

 

عطر و بو در شاهنامه

$
0
0
استعمال بوهای خوشی مانند مشک، عبیر، عنبر، گلاب و کافوربه شکل‌های مختلفی از جمله خوراکی، مالیدن و ضماد کردن و سوزاندن و بخور دادن، سمبل رفاه و اشرافیت و تجمل‌خواهی شاهان و شاهزادگان و بزرگان و طبقه ممتاز و مرفه ایران بود و در مرگ و زندگی و جشن و سرور آنان مورد استفاده قرار می‌گرفت.


مواد خوشبو یکی از نفایس گنج‌ها و گنجینه‌های شاهان بود و جایگاه آن در نثارها و هدایا و خلعت‌های شاهانه در خور توجه است. در شاهنامه کشف بوهای خوش مانند بسیاری اکتشافات دیگر از جمله پزشکی و درمان دردها، ساختن گرمابه و کاخ‌های بلند، آلات و ادوات جنگ و بافتن و رشتن و تافتن و... به جمشید پادشاه اسطوره‌ای نسبت داده شده است:

دگر بوی‌های خوش آورد باز
که دارند مردم به بویش نیاز

چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
(ج 1/41ـ42)


هنداز دیرباز معدن عطریات و ادویه و بوهای خوش بوده و شواهدی مبنی بر آن در شاهنامه به دست می‌آید؛ از جمله شنگل پادشاه هند در نامه‌ای به بهرام گور به داشتن منابع و ذخایر مشک و عود و عنبر مباهات می‌کند:

همان کوه و دریای گوهر مراست
بمن دارد اکنون جهان پشت راست

همان چشمه عنبر و عود و مشک
دگر گنج کافور ناگشته خشک
(ج 7/1966ـ1967)

به نظر می‌رسد هند از قدیم، خاستگاه بوهای خوش طبیعی بوده است؛ همچنان که چین به زیبایی و آرایش و صورتگری زبانزد بوده است:

ز بس نافه مشک و چینی پرند
از آرایش روم وز بوی هند

شد ایران بکردار خرم بهشت
همه خاک عنبر شد و زر خشت
(ج 8/2367ـ2368)

بیاورد زان پس شتر دو هزار
همه گنج قنوج کردند بار

ز عود و ز عنبر ز کافور و زر
همه جامه و جام پیکر گهر
(ج 8/2782ـ2783)

بوهای خوش آنقدر ارزشمند بوده که نام آن همواره در ردیف گوهر و افسر و حریر و دیبا و دینار آمده است:

1ـ اسفندیار برای نجات خواهران خود، در هیات بازرگانی مالدار و متمول برای عرضه کالاهایی مانند مشک و دیبا و دینار، نزد ارجاسب شاه تورانی می‌رود:

ببود آن شب و بامداد پگاه
ز ایوان دوان شد بنزدیک شاه

ز دینار و ز مشک و دیبا سه تخت
همی برد پیش اندرون نیکبخت

بیامد ببوسید روی زمین
بر ارجاسب چندی بکرد آفرین

(ج 6/510ـ512)

یکی کاروانی شتر با منست
ز پوشیدنی جامه‌های نشست

هم از گوهر و افسر و رنگ و بوی
فروشنده‌ام هم خریدار جوی
(ج 6/495ـ496)

2ـ در میان هدایایی که سلم برای ابراز تاسف و پشیمانی از کشتن ایرج و ترس از انتقام منوچهر برای فریدون می‌فرستد، گردونه‌ها و ارابه‌های مشک و عبیر و رنگ و بوی هم دیده می‌شود:

به گردون‌ها بر چه مشک و عبیر
چه دیبا و دینار و خز و حریر

اباپیل گردونکش و رنگ و بوی
ز خاور بایران نهادند روی
(ج 1/522ـ523)

بدیهی است که ارزش ظرف حاکی از ارزمندی مظروف است. می‌توان گفت مشک و کافور و زعفران و... در دوره‌ای از زمان آنقدر قیمتی و گرانبها بوده است که آنها را در جام‌های زرین و سیمین و طبق‌های فیروزه‌ای و زبرجدین حمل می‌کرده‌اند.

3ـ در بین اشیا و کالاهایی که منوچهر به عنوان خلعت به سام می‌دهد علاوه بر اسب‌های تازی زرین ستام و شمشیرهای هندی زرین نیام و دینار و خز و یاقوت و غلامان رومی، طبق‌های زبرجد و جام‌های پیروزه‌ای و زر سرخ و سیم خام انباشته از مشک و کافور و زعفران دیده می‌شود:


زبرجد طبق‌ها و پیروزه جام
چه از زر سرخ و چه از سیم خام

پر از مشک و کافور و پر زعفران
همه پیش بردند فرمانبران
(ج 1/220ـ221)

به نظر می‌رسد جام‌های زرین و سیمین و پیروزه‌ای بیشتر به همین منظور ساخته می‌شده و حفظ و نگهداری آن از وظایف گنجوران بوده است:

جهاندار از آن پس به گنجور گفت
که ده جام زرین بیار از نهفت

شمامه نهاده در آن جام زر
ده از نقره خام با شش گهر

پر از مشک جامی ز یاقوت زر
ز پیروزه دیگر یکی لاژورد

عقیق و زمرد برو ریخته
بمشک و گلاب اندر آمیخته
(ج 4/209ـ211)

وزان پس بگنجور فرمود شاه
که ده جام زرین بنه پیش گاه

برو ریز دینار و مشک و گهر
یکی افسری خسروی با کمر
(ج 4/219ـ220)

چنین است که به یقین می‌توان گفت بوی‌های خوش از نفایس خزینگی ملوک بوده است و گاه شاهان باب این خزائن را به روی دوستداران و خدمتگذاران جامعه بویژه پهلوانان می‌گشودند.

4ـ کیخسرو در قبال زحماتی که رستم در نبرد با افراسیاب متحمل گردید طبق‌های زرین پر از مشک و عود به او هدیه می‌دهد:

در گنج بگشاد شاه جهان
ز پرمایه چیزی که بودش نهان...

طبق‌های زرین پر از مشک و عود
دو نعلین زرین و زرین عمود
(ج 4/1411ـ1414)

5ـ مهراب، شاه کابل خراجگزار مملکت سام با گنجی از اسبان و غلامان و یاقوت و مشک و عبیر و... به دیدن دستان سام می‌رود:

ابا گنج و اسباب آراسته
غلامان و هر گونه خواسته

ز دینار و یاقوت و مشک و عبیر
ز دیبای زربفت و چینی حریر

یکی تاج با گوهر شاهوار
یکی طوق زرین زبرجد نگار
(ج 1/300ـ302)

6ـ در میان گنج انوشیروان هم مشک و عبیر وجود دارد.

در گنج بگشاد نوشین روان
ز چیزی که بد در خور خسروان

ز دینار و دیبا و خز و حریر
ز مهر و ز افسر ز مشک و عبیر

شتروار سیصد بیاراست شاه
فرستاده برداشت آمد براه
(ج 8/3358ـ3360)

7ـ خزانه جهان پهلوان رستم دستان هم از بوی‌های خوش خالی نیست:

ز چیزی که بودش به گنج اندرون
ز خفتان و ز خنجر آبگون

زبر گستوان و زتیر و کمان
ز گوپال و زخنجر هندوان

ز کافور و ز مشک و ز عودتر
هم از عنبر و گوهر و سیم و زر...

همه پاک رستم به بهمن سپرد
برنده بگنجور او برشمرد
(ج 6/1649ـ1663)

«در زمان باستان گیاهان و صمغ‌های گوناگون را بر آتش نهاده، خود را بخور می‌دادند و آن یکی از اصول پنج‌گانه طب بقراطی بوده است و در ایران رواج داشته و به ویژه پس از شستشویی به نام «برشنوم» انجام می‌شده است.» «مردمان قدیم عصاره گل را بعنوان عطر نمی‌شناختند، آنها تنها کالاهایی را می‌شناختند که چون عود و صندل و عنبر و مرمکی پس از سوختن، دود خوشبو و معطری از آنها متصاعد می‌شد. هنر گرفتن اسانس یا عطر گل‌های گوناگون و جا دادن آنها در شیشه‌های ظریف و دربسته برای اولین بار در بین زرتشتی‌ها در ایران اختراع شد؛ زیرا عطر یک نقش مهمی در تشریفات دینی به عهده داشت.» یکی از رسم‌های کهن ایرانیان نیز سوزاندن خوشبوی‌ها و بخور کردن است، این رسم بویژه نزد شاهان و بزرگان متداول بود. «در ایران باستان زعفران را چون عود و عنبر در مجمره‌های زرین و بخوردان‌ها می‌سوختند. این اقدام مخصوصاً در مراسم و جشن‌ها و نیز استقبال از بزرگان و پیروزمندان به اجرا در می‌آمد». «استفـاده از بخور علاوه بر رایحه بخشی به فضای کاخها و اتاقها، خاصیت درمان بخشی و ضد حشره نیز داشته است». «فریدون در مراسم جشن تاجگذاری خود پس از گرفتن جامی از می‌روشن یاقوتین:

بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند
(ج 1/8)

8ـ در جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب، پس از ورود کیخسرو به توران زمین، دختران و پرستندگان او با مجمرهای افروخته عود و عنبر به استقبال کیخسرو رفتند:

بر شاه شد مهتر بانوان
ابا دختران اندر آمد نوان

پرستنده صد پیش هر دختری
ز یاقوت بر هر سری افسری

چو خورشید تابان از ایشان گهر
به پیش اندر افکنده از شرم سر

بیک دست مجمر بیک دست جام
برافروخته عنبر و عود خام
(ج 5/ 1394-1397)

9ـ نزد مهمانان بزرگ و گرامی و رسولان و فرستادگان شاهان هم عود می‌سوخته‌اند. اسفندیار با ورود دستور گشتاسب، او را جای خوبی فرود آورده و نزد او عود می‌سوزاند:

بپیشش همی عود می‌سوختند
تو گفتی همی آتش افروختند

(ج 6/ 930)

10ـ خسرو انوشیروان هم با افروختن خوشبوها و مجمرهای عود و عنبر و زعفران و دوصد برده مجمرافروز به شکار می‌رود:

دو صد برده تا مجمر افروختند
برو عود و عنبر همی سوختند

دو صد مرد برنای فرمانبران
ابا هر یکی نرگس و زعفران

همه پیش بردند تا باد بوی
چو آید ز هر سو رساند بدوی

(ج9/ 3405-3407)

افروختن شمع‌های عابرین نیز در میان بزرگان متداول بود:

یکی بنده شمعی معنبر به دست
خرامان بیامد ببالین مست
(ج2/64)

از قدیم باز یکی از وسایل آراستن بزمها و مراسم جشن و سرور شاهان ایرانی استفاده از بوهای خوش بوده است:

بیاراست ایوانها چون بهشت
گلاب و می و مشک عنبر سرشت
(ج1/1382)

شبستان همه پیشباز آمدند
پر از شادی و بزم ساز آمدند

همه جام بود از کران تا کران
پر از مشک و دینار و پر زعفران
(ج3/185-186)

11ـ در یکی از بزمهایی که کیخسرو به افتخار رستم ترتیب می‌دهد، او را بر تختی در باغ می‌نشاند که درختی با تنه‌ای از سیم و شاخه‌های زرین و یاقوتین، با برگ و بار عقیق و زمرد بر این گاه سایه می‌افکند. میوه‌های این درخت ترنج و بهی‌های توخالی و مجوف بود که درون آنها را سوراخ کرده و با می و مشک سوده انباشته بودند و هرگاه باد می‌وزید، بوی خوش از آنها برمی‌خاست:

درختی زدند از برگاه شاه
کجا سایه گسترد بر تاج و گاه...

همه بار زرین ترنج و بهی
میان ترنج و بهی‌ها تهی

بدو اندرون مشکل سوده بمی
همه پیکرش سفته بر سان نی

کرا شاه بر گاه بنشاندی
برو باد از و مشک بفشاندی

(ج5/ 787-792)

12ـ در انجام مراسم و آئین‌های ملی از قبیل جشن نوروز و جشن سده که در آتشگاهها و ایوانهای مخصوص به این کار انجام می‌گرفت نیز یکی از مهمترین آداب سوزاندن بوهای خوش بوده است:

برفتند یکسر به آتشکده
بایوان نوروز و جشن سده

همی مشک بر آتش افشاندند
ببهرام بر آفرین خواندند

(ج7/ 91-92)

13ـ رودابه روز پذیرایی از زال، خانه خود را با می‌ و مشک و عنبر معطر می‌کند:

یکی خانه بودش چو خرم بهار
ز چهر بزرگان برو بر نگار

بدیبای چینی بیاراستند
طبقهای زرین بپیراستند

عتیق و زبرجد برو ریختند
می و مشک و عنبر برآمیختند

همه زر و پیروزه بد جامشان
بروشن گلاب اندر آشامشان

بنفشه گل و نرگس و ارغوان
سمن شاخ و سنبل بدیگر کران

از آن خانه دخت خورشید روی
برآمد همی تا به خورشید بوی

(ج 1/ 530-535)

14ـ مجلس شاهوار بهرام گور، برای پذیرایی از شنگل، شاه هند هم مزین به خوانچه‌های زرین مشک و بخور است:

چو نان خورده شد مجلس شاهوار
بیاراست پر بوط و رنگ و نگار

پرستندگان ایستاده بپای
بهشتی شده کاخ و گاه و سرای

همه آلت می سراسر بلور
طبقهای زرین ز مشک و بخور

(ج 7/ 2431-2433)

15ـ سراپرده منیژه نیز، زمانی که بیژن را بدانجا وارد می‌کنند آراسته به یاقوت و زر و مشک و عنبر است:

چه از مشک و عنبر چه یاقوت و زر
سراپرده آراسته سربسر

(ج5/ 231)

علاوه‌بر آرایش مجالس بزم با خوشبوها، گاه شاهان و بزرگان و پهلوانان، فیل‌ها و اسب‌های خود را با مشک و می و گلاب و زعفران می‌آراستند؛ چنان که بش و یال اسب‌های سام و زال را روز ورود آنان به کابل برای دیدن رودابه چنین کردند:

بش و یال اسبان کران تا کران
بر اندوده پر مشک و پر زعفران

(ج1/ 1432)

16ـ روز بازگشت رستم از جنگ با افراسیاب، کیخسرو فرمود فیلی را پیش بردند، روی این فیل پر از مشک و می و زعفران بود:

همه روی پیل از کران تا کران
پر از مشک بود و می و زعفران

(ج 4/ 1372)

17ـ روز ورود کیخسرو نزد کاوس، همه جا را بوی و رنگ و نگار آراستند و حتی یال اسبان پر از مشک و می‌بود:

چو کیخسرو آمد بر شهریار
جهان گشت پر بوی و رنگ و نگار

بر آئین جهانی شد آراسته
در و بام و دیوار پر خواسته

نشسته بهر جای رامشگران
گلاب و می و مشک با زعفران

همه یال اسبان پر از مشک و می
درم با شکر ریخته زیر پی
(ج 3/ 3550-3553)

18ـ یال اسبهای سیاوش را هم در روز دیدارش با کاوس با مشک و می و زعفران آراستند:

همه یال اسب از کران تا کران
بر اندوده مشک و می و زعفران
(ج3/ 99)

رنگ و بوی، یکی از ویژگی‌های بارز زیبایی زنان برجسته و متمول و کنیزکان و پرستندگان حرمسراها بود و در آرایش زنان و خصوصاً آرایش عروس نقش مهمی داشته و هنوز نیز معمول است. کنیزان رودابه او را نزد زال چنین وصف می‌کنند:

سه دیگر چو رودابه ماهروی
یکی سرو سیمست با رنگ و بوی
(ج1/483)

19ـ در وصف تهمینه:

پس پرده اندر یکی ماه روی
چو خورشید تابان پر از رنگ و بوی

(ج 2/ 65)

20ـ سیندخت در مراسم دیدار سام از رودابه او را با رنگ و بوی می‌آراید:

بیاراست رودابه را چون نگار
پر از جامه و رنگ و بوی بهار

همه کابلستان شد آراسته
پر از رنگ و بوی و پر از خواسته
(ج1/ 1389-1390)

21ـ گلشهر همسر پیران ویسه، دختر خود جریره را در شب عروسی او با سیاوش با رنگ و بوی می‌آراید:

بیاورد گلشهر دخترش را
نهاد از بر تارک افسرش را

بدیبا و دینار و در و درم
ببوی و برنگ و بهر بیش و کم
(ج 3/ 1436-1437)

از میان بویهای خوش، گویا مشک و غالیه به آرایش مو اختصاص داشت. پس از مرگ فرود، مادر و پرستندگانش موهای غالیه بوی و کمند مشکین خود را از بن می‌کنند:

همه غالیه موی و مشکین کمند
پرستنده و مادر از بن بکند

همی می‌چکد گویی از روی اوی
همی بوی مشک آید از موی اوی
(ج 7/ 458)

خروشید سیندخت و بشخود روی
بکند آن سیه گیسوی مشک بوی
(ج 1/ 1474)

22ـ در آرایش گلنار، کنیز اردوان نیز مشک و عبیر به کار رفته است:

بیامد خرامان بر اردشیر
پر از گوهر و بوی مشک و عبیر
(ج 7/205)

می و گلاب هم در آرایش زنان به کار می‌رفت. سودابه برای رسیدن به هدف گناه‌آلود خود، آراسته به می و مشک و گلاب بوده است:

ز سودابه بوی می و مشک ناب
همی یافت کاوس بوی گلاب
(چ 3/ 373)

قابل ذکر است که در شاهنامه هیچ شاهدی مبنی‌بر استعمال مردان از خشبوها به صورت آرایش دیده نمی‌شود. بدیهی است که رنگ و عطر و بو از مظاهر شادی و جشن و سرور بوده و سوگواری‌ها و مراسم عزا از این خصیصه به دور بود. حکیم فردوسی در مرگ کاووس به این نکته اشاره کرده است:

از ایرانیان هر که بد نامجوی
پیاده برفتند بی‌رنگ و بوی
(ج 5/2404)

برخی از مواد خوشبو دارای خواص دارویی و پزشکی است و از دیرباز مصارف پزشکی و بهداشتی داشته است. روشهای مختلف خوراکی، مالیدن و بخور دادن از روشهای مختلف گیاه‌درمانی بوده است و هنوز هم متداول است. قدما نیز از خواص بسیاری از گیاهان و مواد دارویی آگاهی داشتند و در بسیاری از موارد از آنها استفاده می‌کردند. براساس مندرجات خداینامک و شاهنامه، چون دوران بارداری رودابه همسر زال به پایان می‌رسد و از سنگینی حمل به شدت رنج می‌برد، سیمرغ فرمان می‌دهد تا رودابه را با نوشاندن شراب، خوابانده و با دشنه‌ای پهلوی او را شکافته، کودک را بیرون آورند و جای جراحت را دوخته و شیر و مشک را با گیاهی که بنا به حدس استاد عبدالعظیم رضایی احتمال می‌رود بنگ باشد، آمیخته و محل جراحت را با این دارو بستند:

گیاهی که گویمت با شیر و مشک
بکوب و بکن هر سه در سایه خشک

بسا و برآلای بر خستگیش
ببینی همان روز پیوستگیش
(ج1/1496ـ1497)

23ـ قبل از کفن و دفن رستم، جراحت‌های او را با عنبر و زعفران سوخته و خشک کردند:

همی عنبر و زعفران سوختند
همی خستگی‌هاش بردوختند
(ج6/250)

24ـ دبق و قیر و مشک و کافور نیز در التیام زخمها به کار می‌رفت:

دل خسرو از کوت شد دردمند
گشادند زان کشته بند کمند

بر آن زخم او بر پراکند مشک
بفرمود پس تا بکردند خشک

به کرباس بردوختش همچنان
زره در بر و تنگ بسته میان
(ج9/1744ـ1746)

سر زخم آن دشنه کردند خشک
به دبق و به قیر و به کافور و مشک
(ج9/675)

گلاب نیز برای ترویج خاطر و ایجاد آرامش به کار می‌رفت:

گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
(ج2/30)

«شستشوی بدن با عصاره و آمیخته گیاهان بسیار رایج بود و از این رو برای آب خواص «بهی بخشی» قایل بودند و چون این آبها با ریشه و برگ و تخم گیاهان سودمند دارویی آمیخته بود، آنها را «ویسپوبیش» یعنی «درمان کل» می‌خواندند. پرستاران منیژه پای بیژن را با مشک و گلاب می‌شویند:

بشستند پایش به مشک و گلاب
گرفتند زان پس به خوردن شتاب
(ج5/226)

نامه‌های خسروانی هم از دیگر مواردی است که شاهان و بزرگان علاقه‌مند به استفاده از رنگ و بو در آن بوده و به زیبایی و آرایش آن اهمیتی وافر می‌دادند.

25ـ نامه کسری به رای هند:

یکی نامه بنوشت نزدیک اوی
پر از دانش و رامش و رنگ و بوی
(ج8/2735)

26ـ نامه خاقان چین به کسری:

چو پردخته شد زان بیامد دبیر
بیاورد مشک و گلاب و حریر

یکی نامه بنوشت ار تنگ‌وار
پرآرایش و بوی و رنگ و نگار
(ج8/2213ـ2214)

در این گونه نامه‌ها به جای استفاده از انقاس، از مشک و عنبر و عبیر استفاده می‌کردند:

ز عنبر نوشتند بر پهلوی
چنان چون بود نامه خسروی
(ج3/3695)

چو عنبر سر خامه چین بشست
سر نامه بود آفرین از نخست
(ج6/417)

کاربرد مشک و عنبر برای نگارش نامه‌های سلطنتی از دوره شاه آفریدون در شاهنامه دیده می‌شود:

به شاه آفریدون یکی نامه کرد
ز مشک و ز عنبر سر خامه کرد
(ج1/756)
***

27ـ نامه افراسیاب به سیاوش با عنبر نوشته شده است:

نخستین که بر خامه بنهاد دست
به عنبر سر خامه را کرد مست
(ج3/1143)

برخی از پژوهشگران از جمله محمدحسن ابریشمی معتقدند که «در عصر ساسانیان هنوز کاغذ به ایران نرسیده بود و برای نوشتن نامه‌ها و اسناد از حریر یا پوست پرداخت شده نازک استفاده می‌کردند» درحالی‌که شواهد و مستندات شاهنامه خلاف این امر را به اثبات می‌رساند:

بر تخت بنشست فرخ دبیر
قلم خواست و قرطاس و مشک و عبیر
(ج6/751)

به قرطاس بر نامه خسروی
نویسنده بنوشت بر پهلوی

قلم چون دو رخ را به عنبر بشست
سر نامه کرد آفرین از نخست

(ج8/1983 ـ 1984)

28ـ نامه کیخسرو به کاوس:

بفرمود تا پیش او شد دبیر
بیاورد قرطاس و مشک و عبیر

نبشتند نامه بکاوس شاه
چنانچون سزا بود زان رزمگاه

(ج5/855ـ856)

29ـ عهدنامه شنگل، شاه هند به بهرام‌گور:

قلم خواست از ترک و قرطاس خواست
ز مشک سیه سوده انقاس خواست
(ج7/2457)

از آن پس بفرمود تا شد دبیر
بیاورد قرطاس و مشک و عبیر

مرآن نامه را زود پاسخ نوشت
بیاورد قرطاس را چون بهشت
(ج7/1602ـ1603)

بفرمود شاپور تا شد دبیر
قلم خواست و انقاس و مشک و حریر
(ج7/384)

طبیعی است چنین نامه‌هایی که مرکب آن خوشبوهای گرانبها بود بر روی کاغذ معمولی به نگارش درنمی‌آمد بلکه بر حریر یا به زبان حکیم فردوسی بر دفتر خسروی نگاشته می‌شد. البته استفاده از حریر به جای کاغذ علاوه بر ارزش مادی آن می‌تواند به علت حفظ و نگهداری رایحه خوشبوها نیز بوده باشد.

30ـ نامه سیاوش به کاوس:

نوشتن به مشک و گلاب و عبیر
چنان چون سزاوار بد بر حریر
(ج3/662)

31ـ عهدنامه کیخسرو:

یکی خط بنوشت بر پهلوی
به مشکاب بر دفتر خسروی
(ج4/100)

32ـ نامه بهرام گور به نرسی:

بفرمود تا پیش او شد دبیر
قلم خواست با مشک و چینی حریر
(ج7/1566)

33ـ نامه فریبرز به کیخسرو:

بفرمود تا نامه خسروی
ز عنبر نوشتند بر پهلوی

(ج4/831)

یکی نامه دارم من از شاه هند
نوشته ز مشک سیه بر پرند
(ج6/54)

34ـ نامه کاوس به شاه مازندران با مشک و روی حریر است:

پس آن نامه بنهاد پیش دبیر
می و مشک انداخته پر حریر
(ج2/665)

نوشته یکی نامه‌ای بر حریر
ز مشک و ز عنبر ز عود و عبیر
(ج2/896)

گاهی اوقات پس از نوشتن نامه، روی آن مشک سوده می‌افشاندند:

چو خط از نسیم هوا گشت خشک
نوشتند و بر وی پراکند مشک
(ج7/1914)

در یکی از ابیات شاهنامه به استفاده از قیر در نگارش نامه‌های سلطنتی برمی‌خوریم و آن نامه‌ای از کاوس به کیخسرو است:

بفرمود تا پیش او شد دبیر
بیاورد قرطاس و چینی حریر

یکی نامه از قیر و مشک و گلاب
بفرمود در کار افراسیاب

چو شد خامه از مشک وز قیر تر
نخست آفرین کرد به دادگر
(ج5/1743ـ1745)

اما لزوماً همه نامه‌های خسروانی با مواد خوشبو نوشته نمی‌شده است و گویا رعایت این رسم، بستگی به اهمیت مخاطب‌نامه و محتوای آن نیز داشته است؛ چنان که شاپور در مورد اسرا و زندانیان روم:

بفرمود تا شد به زندان دبیر
به انقاس بنوشت نام اسیر

هزار و صد و ده برآمد شمار
بزرگان روم آن که بد نامدار...

همه خویش و پیوند قیصر بدند
به روم اندرون ویژه مهتر بدند

جهاندار ببریدشان دست و پای
هر آنکس که بد بر بدی رهنمای
(ج 7/398ـ401)

شواهدی متعدد از شاهنامه گویای آن است که نامه‌های خسروانی ممهور به مهر مشکین یا زرین بود.

35ـ نامه کسری:

همان چون سرشک قلم کرد خشک
نهادند مهری برو بر ز مشک
(ج8/2124)

نامه قیصر به خسرو پرویز:

چو عنوان آن نامه برگشت خشک
برو بر نهادند مهری ز مشک
(ج 9/1334)

نامه اسکندر به قیدافه:

چو از باد عنوان او گشت خشک
نهادند مهری برو بر ز مشک
(ج 7/698)

آیین‌نامه نگاری کیخسرو استفاده از مهر زرین بود:

بفرمود تا رفت پیشش دبیر
بیاورد قرطاس و مشک و عبیر

بنشستد عهدی ز شاه زمین
سزاوار کیخسرو پاک دین...

نهادند برعهد بر مهر زر
بر آیین کیخسرو دادگر
(ج5/2846 ـ 2851)

بفرمود تا عهد قم و اصفهان
نهاد بزرگان و جای مهان

نویسد ز مشک و ز عنبر دبیر
یکی نامه از پادشا بر حریر

یکی مهر زرین برو بر نهاد
بر آن نامه شاه آفرین کرد یاد
(ج 5/2867ـ2869)

علاوه بر استفاده‌های درمانی و آرایشی و... خوشبوها مصارف خوراکی نیز داشته است. براساس شاهنامه نخستین بار ابلیس، خود را به شکل خوالیگر در برابر ضحاک مجسم کرد و خوراکی از گوشت و گلاب و زعفران و دیگر خوشبوها ترتیب داد. طعم خوش و رایحه دلپذیر آن مواد موجب حیرت و شگفتی ضحاک شده و در نتیجه به امیال ابلیس تن در داد.

به‌روز چهارم چو بنهاد خوان
خورش ساخت از پشت گاو جوان

بدو اندرون زعفران و گلاب
همان سالخورده می و مشک ناب

چو ضحاک دست اندر آورد و خورد
شگفت آمدش زان هشیوار مرد
(ج 1/142ـ144)

بهرام گور از خوراکی‌های سفره شنگل، پادشاه هند بوی مشک استشمام می‌کند:

همی بوی مشک آمد از خوردنی
همان زیر زربفت گستردنی
(ج 7/2002)

شاگرد بازرگان برای پذیـــرایی از مهمـــان متشخص و ناشناس خود می و زعفران و مشک و گلاب می‌برد:

شکر جست و بادام و مرغ و بره
که آرایش خوان کند یکسره

می و زعفران برد و مشک و گلاب
سوی خانه شد با دلی پرشتاب
(ج 7/1280 ـ1281)

36ـ خوراک انوشیروان:

خورش ها ز شهد و ز شیر و گلاب
بخوردی و آراستی جای خواب
(ج 8/1609)

یکی دیگر از موارد استعمال بوهای خوش که از شاهنامه مستفاد می‌شود کاربرد این مواد در کفن و دفن و خشک کردن و مومیایی کردن اجساد بزرگان بود. به نظر می‌رسد معطر ساختن آرامگاه مردگان علاوه بر علل متعددی که در ذیل خواهد آمد ناشی از حس تجمل خواهی آنان و نیز میل به جاودانگی و برخاسته از اعتقاد به زندگانی اخروی بوده و این که مرگ را ادامه زندگی این جهانی می‌دانستند؛ یعنی همانطور که در زندگی، خوابگاه خود را با این مواد خوشبو می‌آراستند پس از مرگ نیز علاقه‌مند به ادامه این آیین بوده‌اند؛ ادامه این رسم هنوز هم در دین اسلام با عنوان حنوط میت به‌جا مانده است.

37ـ انوشیروان در مورد کفن و دفن خود چنین وصیت می‌کند:

چو من بگذرم زین جهان فراخ
برآورد باید یکی خوب کاخ...

فراوان ز هرگونه افکندنی
هم از رنگ و بوی و پراکندنی

به‌کافور تن را توانگر کنید
ز مشک از بر ترگم افسر کنید...

گلاب و می و ارغوان جام بیست
ز مشک و زکافور و عنبر دویست

نهاده ز دست چپ و دست راست
ز فرمان فزونی نباید نه کاست
(ج 8/4447ـ4458)

38ـ در مرگ شاه مکران:

یکی دخمه سازید مشک و گلاب
چنان، چون بود شاه را جای آرام و خواب
(ج 5/1826)

«اگر مصری‌ها مردگان را چندین هزار سال پیش مومیایی می‌کردند، سرخپوستان آمریکای جنوبی خیلی پیش‌تر با روش کاملاً طبیعی این کار را انجام می‌دادند؛ دور جسد را با برگ درختان و نی یا پنبه پیچانده و در قبرهای سنگی برای خشک شدن در معرض نور خورشید در بیابان قرار می‌دادند.»

آقای ابریشمی در کتاب زعفران از دیرباز تا امروز به نقل از «منابع الاغذیه زکریای رازی» می‌نویسد: «هرودوت از پیشرفت‌های پزشکی مصر و مراسم سوگواری و مومیایی کردن اجساد مردگان سخن گفته است. مطابق نوشته او پس از خارج کردن مغز و امعاء و احشاء درون شکم میت و شستشوی آن با شراب و گرد مواد معطر «آنگاه شکم مرده را از گرد صمغ خالص و دارچین و دیگر ادویه معطر به اسثتنای کندر پر می‌کنند و آن را می‌دوزند» براساس شاهنامه نوعی از مومیایی و خشک کردن اجساد شاهان و شاهزادگان و بزرگان و پهلوانان در ایران نیز معمول بوده است.

39ـ تور پس از کشتن ایرج و جدا کردن سر از تن او، مغزش را با مشک و عبیر می‌آکند و نزد فریدون می‌فرستد:

بیاکند مغزش به مُشک و عبیر
فرستاد نزد جهانبخش پیر
(ج 1/419)

40ـ سرفرود سیاوش را با کافور خشک کردند:

تن شاهوارش بیاراستند
گل و مشک و کافور و می‌خواستند

سرش را به کافور کردند خشک
رخش را به عطر و گلاب و به‌مُشک
(ج 4/926 ـ927)

41ـ پس از مرگ بهرام گور هم مغزش را با مشک و عبیر آکندند:

چو شد دور زان جایگاه نبرد
به‌کردار ایوان یکی دخمه کرد...

بیاکند مغزش بمشک و عبیر
تنش را بپوشید چینی حریر
(ج 4/ 1607 ـ 1609)

42ـ کیخسرو در مرگ دائی خود شیده می‌گوید:

تنش را بمشک و عبیر و گلاب
بشوئید مغزش بکافور ناب

بگردنش بر طوق مشکین نهید
کله بر سرش عنبر آگین نهید
(ج 5/674 ـ 675)

43ـ سر پیران ویسه را با مشک و کافور آکندند:

بفرمود تا مشک و کافور ناب
بعنبر بر آمیخته با گلاب

تنش را بیالود زان سربسر
بکافور و مشکش بیاکند سر
(ج 5/2413 ـ 2414)

استفاده زیاد از این مواد به طوری که اجساد را می‌پوشاند نیز می‌تواند دلالت بر خشک کردن و مومیایی اجساد داشته باشد و نیز به علت خاصیت ضدحشره بودن این مواد بوده است. «خاصیت ضدحشره بودن کافور تا آنجاست که در قدیم تخت شاهان را به منظور دور کردن حشرات از چوب درخت کافور می‌ساخته‌اند.»

تنش زیر کافور شد ناپدید
از آن پس کسی روی دارا ندید
(ج 6/388)

کفن و دفن رستم:

نخستین بشستندش از خون گرم
برو بال و ریش و تنش نرم نرم

همه عنبر و زعفران خواستند
همه خستگیهاش بر دوختند

همی ریخت بر تارکش بر گلاب
بگسترد بر تنش کافور ناب

بدیبا تنش را بیاراستند
از آن پس گل و مشک و می‌خواستند
(ج 6/249 ـ 252)

ـ دفن کاووس:

ببردند پس نامداران شاه
دبیقی و دیبای رومی سیاه

برو تافته عود و کافور و مشک
تنش را بدو در بکردند خشک

نهادند زیر اندرش تخت عاج
بسر بر ز کافور وز مشک تاج
(ج 5/2407 ـ 2409)

ـ دفن بهرام چوبینه:

ز تیمار او شد دلش بدو نیم
یکی تنگ تابوت کردش ز سیم

بدیبا بیاراست جنگی تنش
قصب کرد در زیر پیراهنش

همی ریخت کافور گرد اندرش
بدینگونه بر تا نهان شر سرش
(ج 9/2680 ـ 2682)

قابل ذکر است که اسقفان مسیحی برای مردگان خود گور می‌ساخته‌اند و رسم ساختن دخمه معمولاً مربوط به کیش ایرانیان باستان بوده است، اما در آئین مسیحیت نیز اجساد را با می و مشک و کافور و عبیر معطر می‌نموده‌اند. قابل ذکر است که اجساد شهدا و کشته شدگان میدان‌های نبرد را هم به علت قداست و پاکی به این خوشبوها نمی‌آلودند.

مرگ نوش زاد:

مکن دخمه و تخت و رنج دراز
برسم مسیحا یکی گور ساز

نه کافور باید نه مشک و عبیر
که من زین جهان کشته گشتم بتیر
(ج 8/937 ـ 938)

ـ مرگ اسکندر:

سکو با بشستش به روشن گلاب
پراکند بر تنش کافور ناب

ـ مرگ یزدگرد:

می و مشک و کافور و چندی گلاب
سکو با بیندود بر جای خواب

(ج 9/677)

همانطور که ازشاهنامه مستفادمی‌شود تابوت اجساد را قیراندود کرده و بامواد خوشبویی مانند دبق ومشک و عنبر وکافور خشک کرده و درزهای آن را می‌گرفتند و مانع ورود هوا به داخل ‌آن و فساد جسد می‌شدند.

ـ دفن رستم:

یکی نغز تابوت کردند ساج
برو میخ زرین و پیکر ز عاج

همه درزهایش گرفته به قیر
برآلوده بر قیر مشک و عبیر

ز بر مشک و کافور و زیرش گلاب
از آن سان همی‌ریخت بر جای خواب
(ج 6/255 ـ 258)

ـ دفن اسفندیار:

یکی نغز تابوت کرد آهنین
بگسترد فرشی ز دیبای چین

بیندود یک روی آهن به قیر
پراکند بر قیر مشک و عبیر
(ج 6 / 1528 ـ 1530)

ـ و شواهد دیگر:

در و بند تابوت ما را به‌قیر
بگیرند و کافور و مشک و عبیر

نخست آکنند اندرو انگبین
زیر انگبین زیر دیبای چین
(ج 7/1785 ـ 1788)

یکی تخت تابوت کردش ز عاج
ز زر و ز پیروزه و خوب ساج

بپوشید رویش بچینی پرند
شد آن نامور نامبردار هند

به دبق و به قیر و به کافور و مشک
سر تنگ تابوت کردند خشک
(ج 8/3252 ـ 3254)

44ـ در آب انداختـــن داراب فـــرزند همای چهرزاد:

نهادش بصندوق در نرم نرم
بچینی پرندش بپوشید گرم

سر تنگ تابوت کردند خشک
به دبق و به عنبر به قیر و به مشک
(ج 6/29 ـ 30)

موارد استعمال گوناگون و مصارف مختلف مواد خوشبوی واهمیت وارزش فوق‌العـــاده آن این‌مواد را در میان هدایا وخلعـــت‌های‌شاهان وپهلـــوانان وبـــزرگان جای داد، تاآنجا که هیـــچ یک از نثـــارها و تحـــف و هدایای شاهان شاهنامه خالی از رایحه ایـــن مواد نبوده است.

بفرمود تا خلعت آراستند
فرستاده را پیش او خواستند

ز سیمین و زرین و اسپ و ستام
ز دینار گیتی که بردند نام

ز دینار و گوهر ز مشک و عبیر
فزون گشت ز اندیشه تیز ویر
(ج 7 / 1808 ـ 1810)

45ـ در میان خلعت کاووس به رستم پس از جنگ مازندران گلاب و مشک ناب هم وجود دارد:

ببردند صد بدره دینار نیز
زرنگ و زبوی و زهرگونه چیز

ز یاقوت جامی پر از مشک ناب
ز پیروزه دیگر یکی پرگلاب
(ج 2/595 ـ 896)

46 ـ شنگل، پادشاه هند هم علاوه بر باج و خراج موظف خود عود و عنبر را هم در بین خراج خود به بهرام گور هدیه می‌کند:

همان هدیه هند با باژ نیز
ز عود و ز عنبر ز هرگونه چیز
(ج 7/2132)

47ـ شنگل در مراسم ‌ازدواج دختــــرش‌ سپینود با بهرام‌گور به یاران بهرام درم و دینار و مواد خوشبوی می‌دهد:

بیاورد یاران بهارم را
سواران با زیب و با نام را

درم داد و دینار و هرگونه چیز
همان عنبر و عود و کافور نیز
(ج 7/2191 ـ 2192)

48 ـ در میان خلعتی که افراسیاب برای سپهدار خود پیران ویسه می فرستد ودو جام پیروزه پر از مشک و عنبر هم وجود دارد:

پرستار چینی و رومی غلام
پر از مشک و عنبر دو پیروزه جام

به نزدیک پیران فرستاد نیز
از آن پس بسی پندها داد نیز
(ج 4/1645 ـ 1646)

49ـ بخشی از هدایای پیران و گلشهر در روز عروسی سیاوش و فرنگیس به آنان عطریات است:

بگنج اندرون آنچه بد نامدار
گزیده ز زربفت چینی هزار

ز بر جد طبق ها و پیروزه جام
پر از نافه مشک و پر عود خام...

همان صد طبق مشک و صد زعفران
سپردند یکسر به فرمانبران
(ج 3/1523 ـ 1532)

50ـ یاران مهران ستاد هم از خاقان چین، مشک و دینار هدیه می‌گیرند:

همان نیز یارانش را هدیه داد
ز دینار وز مشکشان کرد شاد
(ج 8/2230)

همانطور که گذشت یکی از موارد کاربرد بوهای خوش، استفاده از آن در نثارهاست. گاه مشک و زعفران و عنبر و دیگر مواد خوشبو را بازر و درم و دینار می‌اندودند و بر سر یا پای عزیزی می ریختند و گاه هریک از آنها را بطور جداگانه بر سر و پای کسی می‌افشاندند.

51ـ وقتی که سلم و تور و ایرج، برای دیدن دختران شاه یمن می‌روند شاه یمن لشکری انبوه برای پذیره آنان گسیل می‌دارد و پس از ورود آنان به یمن مرد وزن بیـــرون آمده و گوهر و زعفران بر آنان ریخته و یال اسبها را به می و مشک می‌آلایند:

شدند این سه پرمایه اندر یمن
برون آمدند از من مرد و زن

همی‌گوهر و زعفران ریختند
همی‌مشک با می برآمیختند

همه یال اسبان پر از مشک و می
پراکنده دینار در زیر پی
(ج 1/161‌ـ 163)

52 ـ سیندخت همسر مهراب کابلی روز ورود سام به شهر کابل مشک و زر نثار او می‌کند:

نشستند بر پیل رامشگران
نهاده بسر بر ز زر افسران

پذیره شدن را بیاراستند
نثارش همه مشک و می‌ خواستند
(ج1/1392 ـ 1393)

برون رفت سیندخت با بندگان
میان بسته سیصد پرستندگان

مرآن هریکی را یکی جام زر
بدست اندرون پر زمشک و گهر

همه سام را آفرین خواندند
پس از جام گوهر برافشاندند

بدان جشن هرکس که آمد فراز
شد از خواسته یک بیک بی‌نیاز

(ج1/ 1433 ـ 1435)

53ـ هنگام ورود کاوس به شـــهر شاهه در هاماوران، مردم شهر بر او گوهر و دینار و زعفران و عنبر و دینار نثار کردند:

چو در شاهه شد شاه گردن فراز
همه شهر بردند پیشش نماز

همه گوهر و زعفران ریختند
به دینار و عنبر برآمیختند
(ج2/ 136 ـ 137)

54ـ سیاوش پس از طی دوران کودکی خود نزد جهان پهلوان رستم، تصمیم می‌گیرد از پدرش کاوس دیدار کند، رستم او را با سپاه و گنجی‌‌ گران روانه می‌کند، وقتی که سیاوش با جلال و شکوه و فرهی وارد می‌شود زر و عنبر آمیخته بر او نثار می‌کنند:

همه زر به عنبر برآمیخته
ز گنبد بسر بر همی ریختند
(ج3/96)

55ـ کاوس از سودابه می‌خواهد گوهر و مشک و بوی بر سیاوش نثار کند و خواهران و پرستندگان زبرجد و زعفران بر او افشانند:

به سودابه فرمود تا پیش اوی
نثار آورد گوهر و مشک و بوی

پرستندگان نیز با خواهران
ز بر جد فشانند با زعفران
(ج3/ 166 ـ 167)

56 ـ سپاه کیخسرو نیز بر او درم و زعفــران می‌افشانند:

چو نزدیک شاه اندر آمد سپاه
ببستند آذین به بی‌راه و راه

بدیوار دیبا بر آویختند
زبر زعفران و درم ریختند
(ج5/ 1878 ـ 1879)

درم ریختند از بر و زعفران
چه دینار و مشک از کران تا کران

بشهر اندرون هر که درویش بود
وگر سازش از کوشش خویش بود

درم داد مر هر یکی را ز گنج
پراکنده شد بدره پنجاه و پنج
(ج5/2144 ـ 2146)

57ـ همای چهرزاد، مادر داراب وقتی که داراب را پس از سالها دوری و افکندگی می‌یابد بر او مشک و گلاب و گوهر نثار می‌کند:

ز دینار گنجی فرو ریختند
می و مشک و گوهر بر آمیختند

ببخشید بر هر که بودش نیاز
دگر هفته گنج درم کرد باز
(ج6/ 272ـ 273)

58ـ اردشیر پس از شناختن فرزندش شاپور، گنج زر و گوهر و دینار و مشک و عنبر و یاقوت بر او نثار می‌کند:

گهر خواست از گنج و دینار خواست
گرانمایه یاقوت بسیار خواست

بر او زر و گوهر بسی ریختند
زبر مشک و عنبر بسی بیختند
(ج 7 / 142 ـ 143)

59ـ روز ورود بهـــرام گور، از هنـــد به ایران هم آذین بسته و درم و دینـــار و مشــــک و زعفــــران نثار می‌کنند:

چو آگاهی آمد به ایران که شاه
بیامد ز قنوج خود با سپاه

ببستند آذین براه و بشهر
همی هر کس از کار برداشت بهر

درم ریختند از کران تا کران
هم از مشک و دینار و هم زعفران
(ج 7 / 2352ـ2354)

 

پی‌نوشت‌ها:

1ـ آنچه که بر سر یا پای کسی پاشند / فرهنگ فارسی معین

2ـ نام درختی است که ثمر آن را حب‌البان خوانند و در فارسی تخم غالیه گویند ... و به معنی لادن هم هست و آن نوعی از عنبر و مشمومات باشد که به عربی حصین‌البان گویند و بیدمشک را نیز گفته‌اند / برهان قاطع

3ـ شهــری است در ناحیه فرخ‌آباد در 50 میلی رود‌ گنگ / فرهنگ جامع شاهنامه

4ـ تاریخ تمدن و فرهنگ ایران / ص 182

5ـ مرموک، یکی از گیاهان معطر از تیره نعناعیان و یکی از گونه‌های مریم گلی / فرهنگ‌فارسی محمد معین

6ـ تاریخ تمدن و فرهنگ ایران / ص 534

7ـ زعفران از دیر باز تا امروز / ص 218

8 ـ همان / ص 378

9ـ تاریخ تمدن و فرهنگ ایران / ص 182

10ـ «ظاهرا کلمه دبق باید معرب واژه دبه فارسی باشد، دبه ظرفی بود که از سریش می‌ساختند و برای نگهداری روغن بکار می‌رفت (مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، 287)، دبق برای چسبیدن مواد ترکیبی حنوط چون کافور و مشک زعفران بر پیکر میت استفاده می‌شده است» / زعفران از دیرباز تا امروز، ص 364

11ـ تاریخ تمدن و فرهنگ ایران / ص182

12ـ مـــدادها و مرکب‌هایی که با آن چیز نویسند، دوده‌ها / فرهنگ فارسی محمد معین

13ـ زعفران از دیرباز تا امروز / ص 365

14ـ نام ملکه اندلس معاصر اسکنــدر مقدونی که به نوشابه معروف است. / فرهنگ جامع شاهنامه

15ـ دایرهًْ‌المعارف نو / ج 5 / ص 4213

16ـ زعفران از دیر باز تا امروز / ص 110

17ـ همان / ص 367


کلیه در دیدگاه طب چینی

$
0
0
 کلیه در طب چینی مهمترین ارگان بدن و عامل اصلی بیماریها است.

كليه ها جوهره(جينگ)يا اسانس را در خود ذخيره می کنند و برای تولید مثل وبلوغ انرژیمی دهند.
اسانس يا جينگ : ماده ای است كه با خود حيات یا زندگی فرد را به همراه دارد و منشاء حيات رشد و تامل انسان است. هر چند كه جينگ ماده ای غير قابل جداسازی می باشد اما به زندگی طبیعی انسان، مواردی شامل توانایی باروری جنسی، بلوغ، فساد، و رسیدن به مرگ  می دهد. (جينگ) ظرفيتی است برای تقسيم(يين و يانگ) يعنی زندگی را برای فرد ايجاد می كند زيرا زندگی روش و مرحله ای است كه به طور دائم به(يين و يانگ) موجود در بدن تقسيم می شود.  بدن انسان برای رشد و تکامل مناسب به (جينگ) نياز دارد. از آنجا كه كليه ها ماده ی(جينگ) را در خود ذخيره مي كنند اين مقدار ظریفت جینگ براي فعاليت ها روزمره ی زندگی در کلیه ها به امانت گذاشته شده است.
به اين ترتيب كليه های بدن انسان ريشه ی زندگی می باشند همان طور كه پزشک طب چینی بيان می كند:كليه ها قصر آتش و آب و محل زندگی (يين و يانگ) و كانال مرگ و زندگی انسان هستند.
تمامی ارگانهای داخلی بدن را مي توان با مشخصات (يين و يانگ) تشخيص داد .هر يك از آن ها دارای دو جنبه ی (یین) يا تقويت كننده و تغذيه كننده، (يانگ) یا فعال می باشند.
اسانس کلیه يا (جينگ)را می توان مانند يك ماده طبیعی اوليه تصور نمود كه قبل از(یین و يانگ)می آيد ولی به علت خاصيت غير قابل جدا سازی اوليه، (یين) محسوب می شود.اين از ويژگی های قابل بحث افكار كلاسيک چينی است كه (جينگ) می تواند در موقعيت قبل از (يين و يانگ) قرار گيرد و هم جنبه (يين) داشته باشد و در داخل اين(یين) يک تقسيم بندی داخلی (يين و يانگ) ديگری نیز وجود دارد.
كليه ها شبيه ساير ارگانهای بدن دارای دو جنبه (يين و يانگ) هستند و فعاليت ذخيره سازی آن (يانگ) می باشد.
"يين"كليه ها به محتويات آن كه "جينگ"يا آب است و هر دو "يين و يانگ "مي باشد.
كليه ها را ريشه ی زندگی نيز می نامند زيرا جينگ منشاء توليد مثل ، رشد و بلوغ است.توانایی بارداری با نيروی جينگ از دو جنبه ی حياتی و كميت کاهش می يابد و از آنجا كه كليه ها جينگ را ذخيره می كنند تمامی مراحل تغيير و تبديل آن توسط كليه ها اداره می شود. به اين ترتيب اشكالات توليد مثلی از قبيل عقيم بودن يا ناتوانی جنسی و ناهنجاری های رشد، مانند تاخير در رشد جسمانی و يا فقدان بلوغ جنسی در فرد مربوط به اختلال عملکرد كليه ها در امر ذخيره كردن جينگ می شود.
سالخوردگی انسان يک مرحله ی طبيعی زندگی است که وقتی با بهره مندی ازسلامتی جسمی،آرام و راحت پیش می رود به چشم بيماری يا اشكالی در سلامتی فرد به آن نمی نگريم.
اما اگر پيری و سالخوردگی پيش از موعد مقرر یعنی بر خلاف بالا رفتن سن فرد و یا به اصلح اینکه فرد می گوید چقدر زود پیر شده ام بوجود آید ممكن است به علت بی نظمی دخیره سازی (جينگ)دركليه ها باشد.
كليه ها آب بدن را کنترل می کنند.در حالی كه ارگان ريه وظیفه ی تحريک و تنظيم كانالهای آب و تبديل بخارات به آب را انجام می دهد و طحال مواد خالصی كه شامل مايعات خالص نيز هست به بالا هدايت می كند. كليه ها مبنا و پايه ای برای تمامی اين مراحل حركتی و تغيير و تبديل می باشند.
واژه های آب و مايعات اكثرا"به صورت مترادف و به جای يكديگر استفاده می شوند.
ولی گاهی اوقات يكی از اين واژها بر ديگری ترجيح پيدا می كند. آب نسبت به مايعات قابليت فراگيری بيشتری دارد.در حاليكه مايعات اشاره به آب و جنبه اختصاصی آن است (مثل عرق، ادرار و غيره).
آب اشاره به تمامی رطوبت های بدنی دارد. همچنين تصور می شود كه آب مقابل آتش قرار دارد يعنی چون آتش (یانگ) است و آب (يين) می باشد. از آنجایی كه آب و آتش دو نيروی اساسی و درحال فعاليت در داخل بدن و در جهان هستی می باشند آب واژه وسيعتر و عام تری است.
كليه ها آب را از طريق جنبه ی(يانگ)اداره می كنند. واژه ی(دروازه آتش زندگی) اين آتش آب را به شبنم تبديل می كند.يعني يك مرحله اولي لازم قبل از اينكه مايعات بتوانند به بالا صعود كرده تا بگردش بيفتند. گردش تمامی آب بدن به نيروی تبخيری كليه ها بستگی دارد.
طحال نيز در نهايت هنگامی كه عصارۀ مواد غذايی و مايعات را به بالا می فرستد مايعات خالص را به بخار تبديل می نمايد. اما نيروی تبخيری يا آتش آن به آتش كليوی كه به شكل يک مشعل كوچك حمل می نمايد بستگی دارد.
سيستم حركتی آب را می توان به اين شكل خلاصه نمود. مايعات از راه معده دريافت می شوند. اين قسمت با يک مرحلۀ جداسازی شروع می شود در اين مرحله قسمت غير قابل مصرف مواد غذايی به شكل ماده زائد به روده ها فرستاده شده و آب خالص استخراج می گردد.
اين مرحله توسط طحال ادامه می يابد. طحال مايعات خالص را به صورت حالت تبخيری به طرف بالا به ريتين می فرستد.ريه قسمت خالص اين مايعات را در سراسر بدن به گردش می اندازد و آنچه را كه ناخالص باقی می ماند به مايع تبديل كرده و آن ها را به طرف پايين به كليه ها می فرستد. در كليه ها قسمت های ناخالص بيشتری جداسازی شده و به دو بخش نسبتا تميز و تيره و كدر تفكيک می شوند. قسمت شفاف به شبنم تبديل شده، به بالا به ريتين فرستاده مي شود در آن جا به چرخۀ گردشی ملحق می گردد.قسمت نهايی غير خالص به مثانه می رود جايی كه در آنجا ذخيره شده و به تدريج از بدن خارج می شود.

نمونه بالينی درمان بیمار:
بيماری توسط پزشكان غربی معاينه شده و تشخيص نارسايی قلب راست برای او مطرح گرديد.شكايت عمده بيمار ورم (تجمع مایعات بدن یا ادم) شديد تمامی بدن (ادم نازارک) است.
يک پزشک شرقی از بيمار معاينه ی كامل به عمل آورده و تشخيص می دهد كه بيمار دچار "الگوی نارسايی آتش كليوی"است كه قادر به اداره ی آب نيست.
پزشک شرقی برای او گياهان بسيار گرم كننده شامل "اكونيت"و استفاده از ماگزا يا (ماگزاباسشن) كه مواد سوزنده ای از ريشه گياهی مثل ماگورت است برای تحريک نقاط طب سوزنی توسط حرارت تجويز می كند.
پس معاينه توسط پزشک غربی بهبودی بزرگی در قلب بيمار را تاييد كرد.. يک توضيح ارتباطی ار اين نتيجه در طب غربی از اين قرار است كه درمطالعات فارماكولوژی جديد نشان داده شده كه "اكونيت"دارای اثر تقويت كننده قوی قلبی است. هر چند در طب چينی آن را يک گرم كننده كليه ها می دانند.
كليه ها بر استخوانها حكومت می كنند و مغز استخوان را نيز می سازند اين دو كاركرد جنبه ی ديگری ازكنترل كليه ها توسط "جينگ"را ذخيره می كنند و تصور می شود كه "جينگ"مغز استخوان را می سازد . مغز استخوان به نوبه خود مسئول توليد و تقويت استخوان ها است. لذا رشد و نمو و مرمت استخوان ها بستگی به تغذيه "جينگ"كليوی دارد.
در كودک ممكن است نارسايی جينگ كليوی منجر به نرمی استخوان ها و يا نقصان در بسته شدن استخوان های جمجمه گردد. در رد بالغ كمبود"جينگ"كليوی باعث ضعف پاها و زانو، شكنندگی استخوان ها و یا سختی ستون فقرات می گردد.
دندانها به عنوان ضمايم استخوان ها مورد نظر هستند و به اين ترتيب آن ها نيز توسط كليه ها اداره می شوند. وقتی دندانهای يک كودک به شكل ضعيف رشد و نمو می يابد يا می افتد و يا يک آدم بالغ اشكال دائم دندان دارد يك پزشك چيني به نارسايي و كمبود"كليوي "مشكوك مي شود.
كليه ها به گوش ها باز مي شوند (دهانه خروجي) و در مموهاي سر تظاهر مي كنند. ارتباط نزديكي بين كليه ها و گوش ها جود دارد. همان طور كه در "ني چينگ"آمده (نواي) صوتي را بشنوند. بسياري ازاشكالات شنوايي كه درسنين بالا شيوع دارد در نتيجۀ ضعيف شدن "جينگ"كليوي است.
رطوبت نسبي و زنده بودن بودن موهاي سر نيز به "جينگ كليوي"بستگي دارد. ريختن موهاي سر در سالخوردگي تظاهر ديگري از "جينگ"كليوي است. موي سر براي تغذيه به خون وابسته است و به همين علت، سنتموي سررا از "ضمايم خون"مي داند.
كليه ها "به چنگ آورن  چي را اداره ميكنند. در حالي كه ريتين سيستم تنفسي را تنظيم مي كنند. تنفس طبيعي خود مستلزم كمككليه ها است. كليه ها"چي"نرمال در هوا ناميده مي شود كامل نمايدبا اين حساب كليه ها "ريشۀ چي"مي باشند.ريتين موسس و پايه گذار "چي"  هستند و تنفس صحيح متكي به كليه ها بوده و ناهنجاري هاي كليوي ممكن استبه اختلالات تنفسي به خصوص آسم مزمن منجر گردد.


یک ارگان یین می باشد و با ارگان مثانه که یانگ است جفت است . از وظایف آن تغذیه استخوانها یا حکمرانی بر استخوانها ، دریافت انرژی جیاتی تولید خون می باشد . کنترل رشد و کیفیت موهای سر به آن مربوط است و ذخیره اکسیر حیاتی یا جینگ بدن و تولید مثل و تکامل انسان از وظایف آن است . اکسیر حیاتی همان انرژی و چی کلیه است که دو منشاء دارد یک از پدر و مادربه ارث می بریم و دوم از منشاء انرژی حاصل از غذاهای خورده شده می باشد .
انرژی چی کلیه ها باعث بلوغ در دختران و پسران می شود .اگر چی کلیه افت کند باعث تحلیل قدرت جنسی و تولید مثل می شود .
ماده اساسی یین و یانگ کلیوی از چی اساسی کلیه ها تامین می شود . یین کلیه زیر بنای مایع ... موجود در تمام بدن است ،یانگ کلیه زیر بنای یانگ تمام بدن است که به گرم کردن و تقویت بدن می پردازد .
کمبود یین کلیه و افزایش یانگ کلیه باعث بروز علایمی مثل احساس حرارت در قفسه سینه و کف دست و پا ، تب بعد از ظهر ، تعریق شبانه  .... و خواب های جنسی در زنان می شود .
کمبود یانگ کلیه منجر به علایمی مثل افسردگی ، سردی اندامها در کمر و زانو ها و عدم تحمل سرما ، نا توانی جنسی در مردان و زنان می شود .
از وظایف دیگر کلیه تسلط بر متابولیسم آب است و از وظایف دیگر آن یاری دادن ریه در گرفتن چی و افزایش چی می باشد لذا در صورت عدم کفایت کلیه ها در مساعدت به ریه ها ممکن است کوتاهی تنفس و تنگی نفس به هنگام فعالیت داشته باشیم .
کمبود چی کلیه باعث ریزش موی سر و سفید شدن آن و وزوز گوش و یا کری می شود  عملکرد اعضای تناسلی و دفع مدفوع نیز به چی کلیه وابسته است . لذا در کمبود چی تکرر ادرار ، شب ادراری ، کاهش عدم تولید ادرار و ناتوانی جنسی ، انزال زودرس و .... ممکن است داشته باشیم .
در طب چینی،کلیه را اساس و پایه ی همه ی ارگانهای بدن می دانند و چون ما از نظر طب چینی جینگ را از پدر و مادر خود به همراه داریم.یعنی جوهره ای که از طرف پدر و مادر ترکیب می شود و نوزاد شکل می گیرد یک ذخیره است.
ما وقتی که به دنیا می آییم.این جینگ را تا آخر عمر به همراه داریم و خیلی خیلی به ندرت قابل اضافه شدن است.اساس و جوهره ی کلیه در طب چینی گفته شد که مهرو موم شده است یک جواهر یا چیز با ارزشی است.
وقتی کلیه دچار آسیب می شود بیشتر در خانم ها تظاهر می کند چون خانم ها زایمان دارند،سقط جنین دارند،خونریزی و عادات ماهانه دارند.بیشترین آسیب را به کلیه از طریق همین موارد به بدن خانم ها وارد می شود.
سقط جنین در طب چینی بسیار با اهمیت است و بسیار با اهمیت از نظر تشخیص بیماری است و هر سقطی در طب چینی 2 بار زایمان محس.ب می شود.
وقتی نوزاد در رحم مادر است و جوهره ای که نوزاد در بدنش دارد.در حقیقت مادر به شکل 2 موتوره زندگی می کند.2 تا جینگ و روح در بدن مادر است.از این 2 تا روح در بدنش استفاده می کند.وقتی که نوزاد از بدن مادر خارج می شود،تکه ای از بدن مادر جدا می شود و بعد از ان مادر خونریزی دارد،این خونریزی و ضعیف بودن باعث می شود تا خانم ها مستعد کمر درد،سنگینی گوش،کم شنوایی گوش که مربوط به ارگان کلیه است.
کلیه و تغذیه مرو :در بدن بافتهایی به نام (مرو) وجود دارد که عصب ها،مغز استخوان،مخ (مغز سر) را شامل می شود که تغذیه این موارد با کلیه است و کلیه در طب چینی وظیفه ی سنگینی دارد و در طب چینی کلیه مادر کبد است.
اگر کلیه ضعیف باشد،پس کبد هم ضعیف خواهد شد،وقتی یین کلیه ضعیف است طبیعا"یین کبد هم ضعیف می شود.

درمان های خانگی مردم روستای حاج آقای تبریز

$
0
0
مصاحبه با خانم 45 ساله، دوم نهضت،  چهارفرزند. این اطلاعات را از مادربزرگ خود دارند و چند مورد را خودشان هم انجام دادند.

درد پا و دست:
نمک را داخل پارچه گذاشته و روی گاز یا هر چیز دیگر گرم می کنند و بعد آن را روی دست یا پا می گذارند.
آرد نخود را از مغازه  یا هر جای دیگر تهیه کرده  و آرد نخود به اندازه چند قاشق غذاخوری  را با یک زرده تخم مرغ  نپخته و مقداری نمک مخلوط کرده و این مواد را بعد از مخلوط شدن داخل پارچه تمیزی ریخته و روی محلی که درد دارد می بیندیم و اجازه می دهیم از صبح تا شب روی آن محلی که درد دارد بماند.

دیر راه رفتن بچه ها:

اگر بچه ای دیر راه می رفت می گفتند این بچه را چله بسته، یعنی اینکه یک نفر بچه اش زودتر از این بچه به دنیا آمده، چله آن بچه چله  این بچه را گرفته .می آمدند بچه ای را که هنوز نمی تواند راه برود در یک سراهی می گذاشتند. بچه داخل یک ننی یا چیز دیگر گذاشته می شد و دو انگشت شست بچه را با پارچه به هم می بستند کسی که از سراهی می گذشت می آمد این پارچه را باز می کرد ممکن بود چند نفر رد شوند ولی متوجه قضیه نباشند و اگر کسی موضوع را می دانست و از سه راهی می گذشت می رفت آن پارچه را باز می کرد و می دیدیم بچه بعدش تونست راه برود.

دیر زبان باز کردن بچه:
برایش چله باز می کردند، قضیه هفت رنگ نخ.

برای دلسرد شدن از مرده بعد از فوتش
کسی را که عزیزش را از دست داده وقتی برای اولین بار جهت دفن مرده اش می رود بعد از دفن مرده از خاک آن قبر یک مقداری بر می دارند و پشت آن فرد می ریزند چون می گویند که خاک قبر سرد است یعنی با ریختن این خاک فرد دلبستگی اش و ناراحتی اش به خاطر از دست دادن عزیزش سرد می شود.

برای افتادن ناف بچه ها:
یک گیاهی به نام مازی سبز بوده است که شبیه برگ های درختان بود. این گیاه فقط برگ بود و ساقه و یاچیز دیگری نداشت. از عطاری ها تهیه می کردند و این برگ را پودر می کردند و با زرد چوبه مخلوط می کردند و روی ناف بچه می گذاشتند بعد یک سکه پنج تومانی روی این مواد می گذاشتند و بعد با پارچه می بستند. این کار را هر  روز براش انجام می دادند تا زمانی که ناف بچه بیفتد.

تسهیل زایمان:
اگر زایمان خانمی طولانی می شد به شوهر خانم می گفتند بالای پشت بام برو و از بالای پشت بام اذان بده بعد تا یک ساعت صبر می کردند اگر تا یک ساعت بچه به دنیا نمی آمد اون موقع به شوهر می گفتند که به چشمه یا حیاط خانه برو و از آنجا داخل تشت آب بریز و بیاور.


مصاحبه با خانم هفتاد ساله، بی سواد، شش فرزند. این اطلاعات را از مادرشان گرفتند و خودشان هم انجام دادند.

سردرد:
می گفتند که سرش افتاده است برای خوب شدنش می آمدند  دستمال را  دور سرش دو دور می پیچاندند و دور یک چوبی که در قسمت پیشانی بیمار به صورت عمودی می گذاشتند این پارچه را دو دور می پیچاندند و محکم این پارچه را دور این چوب و سرش می پیچاندند.

احتقان سینه:
دست گرگ را می بریدند و در یک جایی این دست گرگ را نگه می داشتند می شود گرگ را همانجا کشت و دستش را گرفت و هر موقع که برای کسی این اتفاق می افتاد اون موقع این دست گرگ را می آوردند به این خانم نشان می دادند و خانم می ترسید و می گفتند که شیرش جمع می شود و بر می گردد. می شد چیز دیگری را نشان داد که خانم بترسند ولی می گفتند از دست گرگ بیشتر می ترسد حتما خوب می شود.
به مادر اگر موهاش بلند بود می گفتند که موهات را شانه کن و اون سمتی از سینه ات که اینجوری شده است بریز و دوباره همون سمت شانه کن چون می گفتند که مو تو سینه ات است که اینجوری شدی شانه کن تا اون موها از تو سینه ات بیرون بروند.

درد سینه:
جعفری را بعد از تمیز کردن بدون ریز ریز کردن می پختند و سرد که شد روی سینه بیمار می گذاشتند که یک روز بماند اگر فرداش بهتر نشده بود اون موقع دوباره این کار را انجام می دادند اون قدر این کار را انجام می دادند که درد سینه بهبود یابد.

یبوست بچه ها:
گیاه فیلوس را از عطاری ها می گرفتند و داخل آب گرم حل می کردند بدون این که بجوشانند به بچه می دادند می خورد. گیاه فیلوس یک گیاهی است که شبیه لوبیا است داخلش را مثل لوبیا باز می کردند. منظور این است که این گیاه داخل غلافی است و تکه های کوچکی که ازش بیرون می آمد را داخل آب حل می کردند و می دادند بچه می خورد مثلا دو تا از آن تکه ها را داخل یک لیوان کوچک حل می کردند .

دل درد بچه ها:
بچه ای را که دل درد دارد داخل یک گونی می گذاشتند و بعد بچه را آرام این طرف و آن طرف تنور می زدند. تنوری را که خاموش باشد و بعد از اینکار بچه را روی سر می چرخاندند و حال بچه خوب می شد.
معیارهای دل درد: کودک آرام نیست هر کاری می کنی همش گریه می کند ساکت نمی شود وصورتش قرمز می شود اگه خواب باشه دل دردش بگیره یکدفعه از خواب بیدار می شود و گریه شدیدی می کند دردش خوب نمی شود.

تسهیل زایمان:
لگن مسی کوچکی را گرم می کنند زیاد هم داغ نباشد مثل آب ولرم باشد روی کمر مادر می گذاشتند با آن لگن مسی کمر مادر را مالش می دادند با این کار بچه زودتر به دنیا می آمد.

مخملک:
طلا را داخل آب لگن مي ريختند. آب ولرم و بعد با آن فرد بيمار را شستشو مي دادند.
علائم مشخصه کهير:تب،کهير هاي بزرگ به اندازه چند سنتي متر که قرمز رنگ بودند و کهير ها باد داشتند.
خاک شير را با سفيده تخم مرغ مخلوط مي کنند  و آنقدر به هم مي زنند که کف کنند بعد مي دادند فرد بيمار مي خورد.

درد کليه و سنگ کليه:
کاکل ذرت و دم گيلاس را از عطاري ها مي خرند و با همديگر هر دوتا را مخلوط مي کنند روزي چهار ليوان مي دهند فرد بيمار بخورد.

درد معده:
عرق نعناع را از نعناع درست مي کنند و مي دهند فرد مي خورد اگر هم خودمان درست نکرده بوديم اون موقع از عطاري ها مي خريم مي دهيم بخورد.

گلودرد:
عرق پونه را که از عطاري ها گرفتيم يا خودمان درست کرديم مي دهيم که بخورد.

شصت ساله، بي سواد، از مادربزرگ خود اين مطالب را ياد گرفته است. در اين روستا به دنيا آمده است. شش فرزند دارد. قبلا هم موقع زايمان يکي از بچه هايش مرده اند.

سرفه:

در عطاري ها يک چيزي شبيه به تلق به نام پاپيشکال وجود دارد که سفيد رنگ بود و داخل آب گرم حل مي کردند و مي دادند مي خورد.

شيره درخت را از عطاري ها مي گرفتند و داخل آب گرم مي ريختند و حل مي کردند و مي دادند مي خورد.

گياه چهار تخم و يک گياهي به نام بيزشا و تخم ريحان و گل گاوزبان را از عطاري ها مي خريدند و با هم مخلوط مي کردند و مي دادند که فرد بخورد.
گل ختمي را از عطاري ها مي خريدند مي دادند فرد مي خورد.
گل يونجه را  از عطاري ها مي خريدند و مي دادند فرد مي خورد. گياه سيموتي را از عطاري ها مي خريدند و مي دادند مي خورد گياه سيموتي گياهي است که شبيه به گل گاوزبان مي باشد.

گلو درد:

گياه پونه را از عطاري ها مي خريدند و آن رات دم مي کردند و مي دادند مي خورد ،عرق پونه را نيز به جاي پونه مي توان استفاده کرد.

دل درد بزرگترها:
مي گفتند که يک تکه اي داخل گلويش گير کرده است و اون جا اين تکه رفته مو در آورده است مي آمدن با دو دست از بالاي جناغ سينه تا پايين جناغ سينه را محکم فشار مي دادند و بعد به او کاجو در خانه درست مي کردند تا 2 روز کاجو مي دادند مي خورد.
اسپند را پورد مي کردند و اول صبح ناشتا مي دادند فرد آن را تا چندروز مي خورد تا خوب شود.
دور شکمش دور نافش  آب گرم که داخل کتري است و گذاشتيم کمي سرد شده و يکم گرم است با دستمال روي شکمش مي گذاريم.
به فرد بيمار مي گفتند که از بلندي خودت را آويزان کن تا آن چيزي که باعث گلودردت شده است برطرف شود و پايين برود.
درد قلب :
از رگي که تو آرنجش است خون مي گرفتند. محدوده آرنج. مي گفتند که اين فرد ستلجم شده است يک اصطلاحي است براي کسي که درد قلب داشت به کار مي بردند و مي گفتند که اگر خونش را بگيرند دردش خوب مي شود.
سردرد:
از رگي که در سرش است خون مي گرفتند و مي گفتند که چرک سرش هست،از رگي که در قسمت پيشاني اش و بالاي ابرويش وجود دارد خون را مي گرفتند.

درمان های زنان و زایمان ‏
‏"احيا کردن نوزاد"‏

اگر نوزادی به دنيا مي آمد مي ديدند نفس نمی کشد قبل از قطع بندناف جفت را داخل آب جوش مي جوشاندند و آنقدر اين کار ‏را مي کردند که نفس نوزاد برگردد اگر تا بيش از نيم ساعت نفس نوزاد بر نمي گشت اون موقع مي گفتند نوزاد مرده است و دیگر ‏ادامه نمی دادند اما اگر نفس نوزاد بر می گشت اون موقع بندناف را بريده و نوزاد را از مادر جدا مي کردند.‏

‏"تسهيل زايمان"‏

اگر کسي زایمانش سخت و طولانی می شد، قابله دست خود را روي شکم مادر مي گذاشت و بعد جنین را مي چرخاند و سپس ‏پاهاي مادر را بالا گرفته و تکان مي داد.‏


‏"درمان نازايي"‏
هم چنين براي زن نازا چله باز مي کردند يعني نخ را به هفت رنگ تهيه کرده و مي دادند دعا نويس براي هر کدام از نخ ها دعايي ‏بخواند و براي هر نخ هفت گره مي زد و سپس آن نخ ها را به زن نازا می دادند که نزد خود نگه دارد و بعد از بچه دار شدن آن نخ ‏ها را دور بیندازد.‏

اگر کسي بچه دار نمي شد مي گفتند ببينيد بعد از اين زن چه کسي عروس شده است بعد از اینکه اون عروس را پيدا می کردند ‏دم درش مي رفتند و از نان منزل اون عروس مي گرفتند و به اين زن نازا مي دادند بخورد تا بچه دار شه.‏

‏"احتقان سینه"‏
دست گرگ را می بریدند و در محلی دست گرگ را نگه می داشتند هر موقع که برای کسی این اتفاق می افتاد این دست را می ‏آوردند به فرد بیمار نشان می دادند تا بترسد چون اعتقاد داشتند با ترسیدن جمع شدن شیر داخل سینه های مادربهبود می یابد.‏
بیماری ها و علائم و نشانه های شایع

‏"سردرد"‏

اگر کسی سردرد داشت می گفتند که سر بیمار چرک داره و از رگ سربیمار (از رگي که در قسمت پيشاني اش و بالاي ابرو هست) ‏خون مي گرفتند و مي گفتند که با اینکار سردرد بیمار خوب می شود.‏
پونه را دم مي کردند و بعد به فرد بیمار می گفتند که بخور کند تا خوب عرق کند و بعد فرد به خوبي خود را بايد مي پوشاند تا ‏سردش نشود  و سپس يک ليوان دم کرده پونه بهش مي دادند مي خورد.‏
برای درمان سردرد بیمار تخم مرغ نپخته را به رنگ سياه در می آورند و از روي پشت بام اون تخم مرغ را آويزان می کردند.‏

‏"درد پا"‏
برای کاهش درد پا نمک را داخل پارچه گذاشته و روی گاز یا هر چیز دیگر گرم می کنند و بعد آن را روی دست یا پا می گذارند و ‏عده دیگر آرد نخود را به اندازه چند قاشق غذاخوری با یک زرده تخم مرغ  نپخته و مقداری نمک مخلوط کرده و این مواد را بعد از ‏مخلوط شدن داخل پارچه تمیزی ریخته و روی محلی که درد دارد می بندند و اجازه می دهند از صبح تا شب روی آن محلی که ‏درد دارد بماند.‏

‏"دل درد"‏
عرق آويشن را که از عطاری ها تهیه کرده یا خودشان درست کردند می دادند فرد می خورد.‏

به فرد بيمار مي گفتند که از جای بلند خودش را آويزان کند تا آن چيزي که باعث دل درد شده پایین برود.‏
عرق نعناع را از نعناع درست کرده و مي دادند فرد مي خورد.‏

‏"دردقلب "‏
از رگ ناحیه آرنج خون مي گرفتند و مي گفتند که اين فرد ستلجم شده است (يک اصطلاحي است براي کسي که درد قلب دارد) ‏و با گرفتن خون بهبود می یابد .‏

‏"سرفه"‏
عناب را با شير گاو روي گاز مي گذاشتند که بجوشد و بعد می دادند فرد بخورد.‏
‏ گياه چهار تخم،تخم ريحان و گل گاوزبان را از عطاري ها مي خريدند با هم مخلوط مي کردند مي دادند فرد بخورد.‏

‏"شکستگی"‏
اگر کسی دست یا پایش می شکست پیش کسی می بردند تا شکستگی وی را جا بندازد بعد با سقز می بستند.‏

‏"یبوست کودکان"‏

گیاه فیلوس را از عطاری ها می گرفتند و داخل آب گرم حل می کردند بدون این که بجوشانند به کودک می دادند می خورد.گیاه ‏فیلوس یک گیاهی است که شبیه لوبیا است داخلش را مثل لوبیا باز می کردند(منظور این است که این گیاه داخل غلافی است) و ‏تکه های کوچکی را که از آن بیرون می آمد داخل آب حل می کردند و می دادند کودک می خورد.‏

‏"درد سینه"‏

جعفری را بعد از تمیز کردن بدون ریز ریز کردن می پختند و سرد که شد روی سینه بیمار می گذاشتند که یک روز بماند اگر فردا ‏آن روز بهتر نشده بود دوباره این کار را انجام می دادند آنقدر این کار را انجام می دادند که درد سینه بهبود یابد.‏

‏"برای افتادن بندناف نوزاد"‏
یک گیاهی به نام مازی سبز بوده است که شبیه برگ های درختان بود (این گیاه فقط برگ بود و ساقه و یاچیز دیگری نداشت)از ‏عطاری ها تهیه می کردند و و این برگ را پودر می کردند و با زرد چوبه مخلوط می کردند و روی ناف نوزاد می گذاشتند بعد یک ‏سکه پنج تومانی روی این مواد می گذاشتند و بعد با پارچه می بستند.این کار را هر روز برای نوزاد انجام می دادند تا زمانی که ناف ‏نوزاد بیفتد.‏

‏"مخملک"‏
طلا را داخل آب لگن مي ريختند (آب ولرم) و بعد با آن فرد بيمار را شستشو مي دادند.‏

خاک شير را با سفيده تخم مرغ مخلوط مي کنند  و آنقدر به هم مي زنند که کف کند بعد مي دادند فرد بيمار مي خورد.‏
‏"درد کليه و سنگ کليه"‏
کاکل ذرت و دم گيلاس را از عطاري ها مي خرند، مخلوط مي کنند روزي 4-5ليوان مي دهند فرد بيمار بخورد.‏
‏"گلودرد"‏
گل گاوزبان می دهند فرد یمار برای گلودرد مصرف کند.‏
‏"گوش درد"‏
اگر کودکی گوش درد داشت دود سيگار را به گوش کودک فوت مي کردند.‏
روغن زرد و کره و لايه آخر پياز را با هم مخلوط مي کردند و بعد همه را له کرده (پياز را مي پختند و با بقيه مخلوط و له مي ‏کردند)داخل گوش مي ريختند.‏

‏"عفونت چشم "‏
اگر شخصی عفونت زردرنگ چشم هایش را ببندد صبح موقع بیدارشدن قبل از اینکه چشمانش را باز کند از او می خواستند که با ‏آب گرم چشمانش را بشوید و سپس با دستمال تمیز پاک کند.‏
گل ختمی را دم می کردند و سپس مقداری از شیر مادری که نوزاد دختر دارد داخل دم کرده می ریختند و سپس چشم کودک را ‏با آن شستشو می دادند.‏

‏"خارش چشم"‏
به فرد می گفتند هر روز صبح که از خواب بیدار می شود به چشمهایش سرمه بکشد.‏
عسل  را در آب مخلوط می کردند طوری که محلول غلیظ درست شود روی پلک بیمار می گذاشتند.‏
از بیمار می خواستند هر روز چند با روغن زیتون روی پلک خود بمالد.‏

‏"ضعیف بودن چشم"‏
توصیه می کردند که آب هویج،کدو،سیب زیاد مصرف کند.‏

‏"عفونت چشم"‏
توصیه می کنند که همراه غذایشان از پیاز و سیر زیاد استفاده کنند تا میکروب های بدنشان از بین برود.‏
به فرد بیمار توصیه می کنند که دم کرده گیاه سیموتی را چندبار در روز مصرف کند.‏
کودک را به طویله می بردند و از کودک می خواستند که چنددقیقه در طویله با چشمان باز بماند.‏
‏"آب سیاه"‏

سرکه را با سیر و پیاز پخته مخلوط کنند و شب روی چشمانشان بگذارند.‏
رفتارهای نمادین ‏
‏"دلسرد شدن از مرده بعد از فوتش"‏
کسی را که عزیزش را از دست داده وقتی برای اولین بار برای دفن می رود بعد از دفن از خاک  قبر مرده مقداری بر می دارند و ‏پشت آن فرد می ریزند چون می گویند که خاک قبر سرد است یعنی با ریختن خاک مرده دلبستگی و ناراحتی فرد کم می شود.‏
در جدول شماره یک نمونه هایی از باورها و رفتارها که به صورت مفید و مضر و نه مفید و نه مضر تقسیم بندی شده است آورده ‏شده است.‏

جدول شماره یک. نمونه ای از طبقه بندی باورها و رفتارهای مردم روستای حاج آقای تبریز به مفید و مضر
نوع رفتار    مثال هایی از رفتارهای مردم

رفتارهای مفید        ‏ توصیه به خوردن هویج برای تقویت بینایی‏
‏ خوردن  کاکل ذرت و دم گيلاس
‏ توصیه به استفاده از  پیاز و سیر به همراه غذا

رفتارهای مضر ‏    ‏بردن  کودک  به طویله با چشمان باز ‏ ‏
فوت کردن دود سیگار به گوش کودک

نه مفید نه مضر    ‏ ‏    ریختن خاک قبر مرده پشت سر عزادار

بیماریهای چشم:
برای کاهش خارش چشم از سرمه و یا مخلوط عسل و روغن زیتون و قرار دادن آن روی پلک استفاده می شود. برای کاهش ورم چشم مخلوط عسل و روغن زرد روی چشم گذارده می شود. برای برطرف کردن قرمزی چشم با چای یا با بابونه شسته می شود. برای تقویت نور چشم، خوردن هویج، کدو، سیب و دم کرده آویشن و برای پیشگیری از عفونت چشمی استفاده از پیاز و سیر در غذا و دم کرده گیاهی به اسم سیموتی توصیه می شود. برای درمان عفونت چشمی بزرگسالان گفته می شود تا قبل از خارج کردن چرک چشم ها باز نشود، چشم با آب گرم شسته و با دستمال تمیز پاک می شود.

 در درمان عفونت چشمی نوزاد، دم کرده گل ختمی را به همراه شیر مادری که نوزاد دختر دارد را در چشم چکانده، چشم را بسته و صبح باز می کنند. برای درمان گلوکوم مخلوط پخته سیر و پیاز خوابنده در سرکه روی پلک فرد بیمار گذارده می شود. برای خروج جسم خارجی، درمانگر نخست با نوک زبان دور و بر دهان خود را  خیس کرده و با نوک زبان جسم خارجی را بیرون می آورد. برای درمان گل مژه، تفاله چای را در پارچه گذاشته و ان را در محل قرار می دهند.


با تشکر از محقق جوان و فعال سمیه صرافی خیرآباد،  دانشگاه علوم پزشکی گلستان

قولنج

$
0
0
قولنج درحقیقت آن نوع ازبیماری را گویند که سبب بیماری درروده ستبر وکلفت – که نامشقولوناست – ودراطراف قولون منشا دارد؛ که سبب بیماری درحقیقت ازاثر سرد یی است که برقولون تاثیر گذاشته زیرا ماده بیماری سرد مزاج، انبوه وبرهم انباشته است وپیه زیاد برقولون جمع آمده است که درنتیجه احساس درد زیاد ازاثر سرد مزاجی قولون به وجود می آید. اگر چنین حالتی نه درقولون، بلکه درروده باریک باشد نام راستین آن ایلاوس است ونباید آن را قولنج نامید. لیکن ازآنجا که دربسیاری از حالات، درد واثر قولنج وایلاوس با هم شباهت دارند ازاین رو گاهی ایلاوس را نیز قولنج گویند.

سببهای پیدایش قولنج به قرار زیراست:

۱-سبب درخود روده غلیظ وکلفت (قولون) است.

۲-درغیر روده قولون است که به قولون سرایت کرده وبیماری اشتراکی است.

اگر سبب ویژه به روده قولون است چند حالت واحتمال دارد،

سوء مزاج گرم ساده یا سرد ساده یا خشک ساده بدون ماده است.

اگر سوء مزاج گرم سبب قولنج درقولون شده است ازخشکانیدن شدیدی که دارد برقولون اثر بد می گذارد وغذا را به سوی کبد روانه می سازد ودرکبد جای می دهد.

اگر سوءمزاج سرد قولنج را برای قولون به ارمغان آورده است غذای داخل قولون را منجمد (یخ بسته) می کند واین سوء مزاج آزاردهنده – که اکثرا درمحیط زیست سرد سیر ودرموقع وزیدن بادهای شمالی پدید می آید – اندرون انسان را بسیار گرم می کند، مدفوع را می خشکاند وماهیچه های مقعد را محکم می کند وماهیچه ها ومدفوع وآنچه را که با مدفوع است به سوی بالا می کشد. سوء مزاج خشک-که سبب قولنج می شود-ازآن است که چیزی را درمعده نمی یابد تا آن را بلغزاند وهرچه هست همان است که می خشکاند ورطوبتش را برمی چیند.

اگر سوء مزاج تر وساده باشد خود به خود سبب پیدایش قولنج نمی شود مگر اینکه روی آوری ازآن سبب قولنج شود وآن روی آور سردی بخش یا ازحیث ماده تر مزاج باشد.

اگر سبب قولنج سوء مزاج همراه ماده باشد حالات زیر رادارد:

۱-سوء مزاج همراه ماده یا گرم التهابی وگزنده است که سبب گسستن وپیوستگی ها می شود ودردی که ازآن احساس می شود ازدرد شکم پیچه تجاوز می کند. آن درد را درد قولنج می شناسیم.

۲-سوء مزاج همراه ماده سرد است که تولید دردمی کند.

۳- سبب قولنج سوء مزاج سرد مختلف است؛ یعنی سوء مزاج سرد همراه سوء مزاج دیگری است.

۴- تک رگی گسسته است، یا گزند به مجرای قولون رسیده است که دراین صورت شاید غیر از قولنج راستین باشد.

گاهی اتفاق افتد که سرما سبب قولنج می شود ودم به دم درجرم روده تولید باد می کند. شاید خلط به وجود آورنده درد قولنج وروی آورهای هماهنگ با درد خلط سودائی باشد. ممکن است درد ناشی از قولنج همیشگی وبردوام نباشد ( نوبتی باشد ) وهروقت غذا بخورند درد ایجاد می شود.

ممکن است انسان مبتلا به قولنج ماده سودایی را قی کند ودرد قولنج تسکین یابد؛ هرچند اکثرا درحالت ابتلا به قولنج، برآورده ازراه قی ماده بلغمی است که ازسردی اندامان وسوء هضم ناشی می شود ویا ازاثر غذا ومیوه وسبزیهای خوردنی است که ماده بلغمی را به وجود آورده اند.

ممکن است سبب قولنج ویژه به قولون باشد؛ راه بندانی درقولون ایجاد می شود، راه بر خروج مدفوع، خلط وباد بسته شده ودرآنجا حبس می شوند، می خواهند بیرون آیند، فشار می آورند وسبب ایجاد درد وآزار می گردند. دردکشیده می شود وانتشار می یابد. چنین راه بندانی شاید ازورمی باشد که درقولون پدید آمده است یا بعد از آنکه روده کور یک چشم پر ومالامال شده، مازاد آن به قولون رسیده ودرقولون گیر کرده است.

گفتیم ممکن است راه بندان ازپیدایش ورم درقولون باشد؛ چنین ورمی- اگر باشد- اکثرا ورم گرم است یا اینکه راه بندان ازاثر جمع آمدن خلط بلغمی لزج است که درقولون برهم آمده وقولون را پر کرده است وراه را برآینده ورونده بسته است که احتمال سد شدن قولون ازماده بلغمی لزج بیشتر از پیدایش ورم درقولون است.

اگر بیمار قولنجی درحالت ابتلا به قولنج به تب مبتلا شود، که قولنجش ازاثر راه بندان درقولون حاصل ازجمع آمدن خلط لزج بلغمی باشد، دردش سبک می شود وازتب بهره می بیند. ممکن است قولنج ازاثر بادی باشد که انبوه شده ومانع درقولون ایجاد کرده است. یا بادی یپچ دهنده روده را یپچ داده است. یا گسستگی زردیی روی داده است. یا ازتراوش خود ازاندامان دیگر ورم خونی درقولون یپدا شده است.

یا روده قولون ترک برده ودربرگرفته قولون به سوی بیخ رانها وبیضه ها روی آور است. یا دربالا تر ترک روی داده است. یا کرم زیاد درقولون جمع آمده اند. یا ازاثر تفاله (ماده مدفوعی) خشکیده است.

-چرا تفاله خشکیده است؟

-یا غذا خشک وخشک مزاج است ویا اینکه مدتی زیاد مانده وبیرون داده نشده وخشک گشته است.

-چرا مدت زیادی مانده وبیرون نرفته است؟

-نیروی دفع کننده درروده ها مبتلا به ناتوانی شده ویارای هول دادن غذای وارد شده به روده را نداشته است.

اکثرا این زیاد مانده تفاله درروده ها ازاثر ماده مخدر قوی است که بیمار خورده است ومخدر تاثیر برتفاله گذاشته وتفاله یخ بسته است.

یا نیروی فشار آور برماهیچه های شکم ناتوان شده ونتوانسته چنانکه بایسته است فشار بر روده آورد وتفاله را بیرون براند. این حالت اکثرا برای کسانی روی دهد که زیاد جماع می کنند.

یا نیروی حاسه روده ازبین رفته وحس بیرون راندن تفاله راازدست داده است. یا ماده زهره ای که تفاله روده را دفع می کند وروده را شتستو می دهد کمتر ازاندازه لازم به روده ریخته است.

یا دراثر تراوش ماده رطوبتی ازماساریقا(ورید باب) است که بیشتر ازظرفیتش ماده آّبکی را تراویده است.

یا ازورزشهای سخت وتند ورزشکار است که بسیار عرق کرده است.

یانوعی از حالت مزاجی رخ داده که بدن رامتخلخل کرده وهوای گرم خارجی – که پیرامون جسم است- به بدن راه یافته؛ ازاین است که انسان اگر با آّب گرم آّب تنی کند شکمش قبض می شود.

یا هوا چندان گرم است که به بدن درآمده وهرچند جسم متخلخل نشده باشد بازتاثیر گرمی چنان است که رطوبتهای داخل بدن را به سوی خود جذب کرده وبرچیده است.

یا تخلخل ازاثر ناسو رخ داده وهوای گرم ازراه تخلخل ناسو ری به بدن وارد شده است. ممکن است کاروصنعت انسان درایجاد چنین حرارتی- که به خشکیدن تفاله درروده وماندگار بودن تفاله وبیرون نرفتنش می انجامد-دخیل باشد؛ مثلا شیشه گران، آهنگران، ریخته گران – که زیاد به گرما نزدیکند- استعداد این نوع ازبیماری رادارند.یا مزاجی چنان گرم درشکم است که ازاثر گرمی خود تفاله را درروده می خشکاند. یا ازاثر گرمی مزاج شکم، ماده مراری گرم دراندازه زیاد به شکم بریزد وتفاله داخل روده ها- که با آن برخورد می کند- کم یادرگوهر خشک باشد وازاثر ماده مراری گرم بسوزد؛ که این حالت کمتر وبه ندرت رخ می دهد واکثرا حالات ریزش ماده گرم مراری که به حد زیاد به شکم بریزد سبب روانی شکم می شود. اما اگر آن حالت نادرروی دهد وقولنج به بار آید. درد وآزار روده بسیار شدید وطاقت فرسا است وبیمار نمی تواند آن را تحمل کند. وشاید حرارتی که سبب خشکیدن تفاله درروده می شود، از اثر سرمای شدید خارج باشد که حرارت را به سوی داخل دفع می کند ودراین حالت ادرار زیاد است ومقعد را محکم می بندد ومدفوع به سوی بالا رانده می شود.

یا روده وشکم به سوء مزاج خشک مبتلا می شوند وتفاله رامی خشکانند. یا ازاثر زحیر وورم راست، تفاله بند آید وراه خروج نداشته باشد.

برخی از اطباء براین عقیده اند که ممکن است تفاله بند آمده متحجر شود وشن ماننده بیرون آید.

اشاره کردیم که ممکن است سبب قولنج شراکتی باشد، اینک شرح آن:


امکان دارد که ورم درکبد یا درآّبدان یا درکلیه ویا درطحال پیدا شود . گوهر ورم فشار برروده آوردوآن را بفشرد وتند بگیرد. یا کلیه ازسنگی که درآن پدید آمده است به درد می آید، روده ازاین درد سهمی می برد وناتوان می شود ویارای دفع خلط داخل خود را ندارد. وخلط درروده حبس می گردد.

گاهی ممکن است قولنج از کلیه ای که درآن سنگ ایجاد شده است پدید آید ودرد قولنج ازاشتراک درد کلیه سنگ زده باشد. درد ناشی از سنگ کلیه بسیار شباهت به درد قولنج دارد؛ اگر پزشک بسیار آگاه وماهر نباشد فرق این دونوع ازدرد رانمی کند. مادرآینده وقتی به ذکر نشانیها می پردازیم فرق میان این دودرد را توضیح می دهیم.

اتفاق افتد که بیماری قولنج وبیماری ایلاوس هردو ازانتشار بیماریهای وبائی- که واگیرند وازشهری به شهری وازمنطقه ای به منطقه ای وازانسانی به انسان دیگر منتقل می شوند- بروز کنند.

یکی ازاطباء پیشینه روایت می کند که بیماری وبا ازخارج به منطقه شان منتقل شد ومردم به وبا مبتلا شدند. برخی صرع گرفتند وازاین بیماری می مردند. بعضی روده قولونشان ازجا تکان خورده وسست شده بود اما حس روده سالم وپا برجا بود وامید درنجات بیمار بود. اکثرا وبا بیماری ایلاوس را سبب می شد واتفاق می افتاد که انسان وبا گرفته به هردونوع ازقولنج یعنی به دردروده کلفته وبه درد روده باریکه مبتلا شود، که ازیکی به دیگری منتقل می شود وشباهت به حالت بحرانی داشت.

هم او می گوید برخی ازاطباء معالجه شگفت آور به کار می بردند. بیمار را وادار می کردند که کاهو، کاسنی، گوشت غلیظ ماهی، گوشت هر حیوان سم دار وپاچه بخورند.غذا می بایست کاملا سرد شده باشد. بیمار را وادار می کردند که ازآب سرد وترش مزه ها زیاد بخورند. بیماران شفا می یافتند وتقریبا هر چه ازاثروبا به بیماری صرع مبتلا نشده وفالج نشده بودند به کلی خوب شدند وحتی برخی ازآنها که درنخستین مرحله ابتلا به صرع بودند شفا یافتند.

کسانی که کشیدگی دربدن دارند ازآنجا که نمی توانند تفاله مدفوعی وخلط داخل روده های بالایی را دفع کنند، برای ابتلا به قولنج آمادگی دارند؛ چنین کسانی نمی توانند ماده مدفوعی را د رروده های پایینی بند آورند وماده خود به خود فرو می ریزد. ممکن است سردمزاجی انسان سربه قولنج کشد.

اکثرا سبب به وجود آمدن قولنج ازگیر کردن بلغم غلیظ درروده قولون است. اگر بلغم نباشد ممکن است باد باشد که درقولون سبب راه بندان می شود یا به لایه های روده ولیفهای منشعب از روده نفوذ می کند وآنها را ازهمدیگر جدا می سازد. این چنین بادی وقتی پدید آید که معده بیش از حد طبیعی گشاد باشد وباددرآن برهم جمع شود یا حرارت معده ونزدیکی اندامان گرم مزاج به معده باد را درآن جمع آورد که ازآنجا به روده ها سرمی زند. درروده های بالا- که باریکند- بادگیر می کند ودرروده های دیگر وقتی چنین بادی گیر می کند که معده تنگتر ازحالت طبیعی وسرد مزاج باشد وپیچ وخمهای زیاد درآن باشد وهردولایه معده سفت تر ازحالت طبیعی باشند.

قولنج های بادی هرچند حتما ماده ای همراه دارد که باد را کش میدهد، اما نشاید که درد قولنج را ازآن ماده همراه دانست؛ زیرا ماده کش دهنده باد خود سبب درد قولنج نمی شود بلکه روی آوری از آن ماده رخ می دهد که سبب آزار قولنج می گردد وهرگز ماده کش دهنده باد راه برخروج ماده داخل روده نمی بندد. اما اگر بلغم گیر کرده درروده سبب قولنج شود،خود ماده بلغمی آزار رسان است وخود بلغم راه بندان به وجود می آورد.

درسایر حالات قولنجی که غیر ازقولنج بلغمی یا قولنج بادی باشد، احساس درد کمتر است.
چیزهایی که سبب قولنج می شوند وروده را برای ابتلا به قولنج آماده می سازند عبارتنداز :

۱-شراب مخلوط با آب که آبش ازنیمه بیشتراست.

۲-سبزیجات وبویژه کدو ومیوه های آبدار بویژه اگر انگور بخورند وآب برآن بنوشند وبعد ازآن حرکت کنند.

۳- جماع کردن

۴- حبس باد شکم ومنع خروج آن

۵- سرمای شدید به روده ها راه یابد، روده ها سرما بخورند وسفت گردند.

چیزهایی که روده را آماده بند آوردن تفاله مدفوعی می کنند وممکن است قولنج پدید آورند عبارتند از: خوردن تخم مرغ برشته، گلابی، به گس مزه، ترید، قاوت، گاورس، برنج وامثال آنها.

جماع زیاد وبویژه جماع با شکم سیر که انسان غذای غلیظ خورده باشد وبرآن جماع کند. ممکن است موجب قولنج گردد.

به تاخیر انداختن زمان اجابت مزاج ممکن است موجب قولنج شود.

هریک ازانواع حالات قولنج که سببش گیر کردن خلط غلیظ یا مدفوع درروده باشد، حتما قبل ازورود به روده گیرکردن درآن روده کور راهم پرومالامال می کنند ودراکثر حالات غیر روده کور رانیز دربرمی گیرند.

اگر همه ماده جمع آمده درروده کور پاکسازی نشود، خروج مدفوع کامل صورت نمی پذیرد واین باقی مانده وبیرون نرفته است که درروده قولون دست به خرابکاری می زند.

شاید ماده سبب قولنج ازبالا به قولون آید؛ درآن صورت تا انسان حقنه شد یا دارو برپوست نهاد وبست ماده سبب قولنج پایین آید ودرد شدت بیشتر یابد.

درهرحالاتی ازحالات قولنج که ازباد غلیظ یا بلغم یا ازسوء مزاج سرد باشد، تب گرفتن بیمار به نفع اوست ودرد قولنج راتسکین دهد؛ بویژه تب برای مبتلا به قولنج بادی بسیار بهره رسان است.

بسیار اتفاق افتد که قولنج به فالج تبدیل شود وحالت بحرانی قولنج فالج باشد. سبب این است که ماده کم مایه ورقیق به سوی دست وپاها دفع می شود ودرماهیچه ها نفوذ می کند وفالج رخ می دهد.

ممکن است که درحالت بحرانی قولنج، درد مفاصل (بند استخوانها) سر برآورد. احتمال دارد که درد قولنج به پشت درد تبدیل شود ودرد پشت ازماده بلغمی یا ماده خونی باشد؛ که دراین حالت رگ زنی وخون کشیدن ازبیمار سودمند است تا حرارت درد آورد را برساند وداروهای رساننده مواد کال ونارسیده را باید استعمال کنی.

اگر قولنج به بیماری وسواس، مالیخولیا وصرع بینجامد حال بیمار بسیار بد است.

محتمل است که قولنج به استسقا تبدیل شود؛ زیرا مزاج کبد را فاسد می کند.

اگر درد قولنج هست ودرعین حال از تاثییر آن درد مفاصل وغیره روی داده است احساس درد همان درد قولنج است وبقیه دردها آشکار نیستند. زیرا درد بزرگ- که درد قولنج است- دردهای دیگر را تحت الشعاع قرار می دهد که ازدرد قولنج کمترند. البته دو سبب دیگر نیز دارد:
۱-مواد سبب دردرو به روده درراهند واول درد روده را ایجاد می کنند.

۲-درد روده وگرسنگی وبی خوابی که ازدرد روده ناشی می شوند زائده ها را تحلیل می برند وکمتر به همسایه ها می رسند.

اگر دراثر بند آمدن وحبس شدن ماده مدفوع زیاد درروده ماند سرانجام شکم باد می کند وبیمار می میرد.

اگر اندامان وابسته به قولنج بسیار قوی ونیرومند باشند وزائد برآنچه هست نپذیرند ممکن است زائده ها به سوی بالا بروند وسررا به بیماری مبتلا سازند.

بسیار رخ داده که ازاثر شکم روانی قولنج پیدا شده است؛ زیرا ماده آّبکی بیرون آمده وماده بسیار غلیظ جا مانده است . وبسیار رخ داده که ازاثر معالجه قولنج وشکم پیچه سکسکه روی آورده است. همه اینها را به یاد بسپار.

نشانیهای قولنج به طور عام:

نشانیهای قولنج راستین که هنوز کاملا استحکام نیافته است ازاین قرارند:

۱-بیمار زیاد می خواهد به فضای حاجت برود اما مدفوع کم بیرون می دهد.

۲-اشتهای غذا کاهش یابد یا اصلا اشتها نمی ماند.

۳-بیمار ازخوراکیهای چرب وازشیرینها بیزار است. تنها کمی آرزوی ترشمزه وتند مزه وشورمزه را دارد.

۴-آمادگی تهوع ودل بهم آمدن دارد وبویژه اگر چیزی چرب بخورد یا غذای چرب وشیرین رابو کند به تهوع ودل بهم آمدن مبتلا می شود.

۵- با اشتها خوردن ولذت ازخوردن بردن اصلا باقی نمی ماند.

۶- هرآن وهرساعت درد شکم پیچه را احساس می کند.

۷- می خواهد بسیار آب بنوشد.

۸-پشت وهردوساق بیمار درد می کنند.

بعد از آن که قولنج بیشتر ریشه دواند واستحکام یافت، روی آورهای ذکر شده شدت بیشتر می یابند وحالت شکم به جایی می رسد که نه مدفوع بیرون می آید ونه حتی باد شکم وشاید آروغ هم سرسختی کند وخود رانشان ندهد. شدت دردشکم پیچه به حدی است که گوئی با مته ای شکم را سوراخ می کنند وبیمار چنان احساس می کند که جوالدوزی درروده ها یش راست ایستاده است وهمینکه حرکت کند درد روده به شدت حس می شود. بیمار بشدت تشنه است وهرچند آب بخورد تشنگی فروکش نمی کند؛ زیرا راه بندانهایی دردهانه های ماساریقا-که نزدیک به شکمم هستند –ایجاد شده ونوشیدنی به کبد نمی رسد.

برخی از بیماران قولنج بدون هیچ سببی به لرزه وچندش مبتلا می شوند. اگر به وسیله دارویی تناولی یا هروسیله دیگر بخواهند چیزی را ازشکم بیمار قولنجی بیرون کشند، آنچه بیرون می آید ماده آبی است وهمراهش چیزهای گرد به شکل پشک حیوان که برآب به حالت شناور می ماند.

برآودرن ماده مراری وماده بلغمی ازراه دهان پیاپی وزیاد است واکثرا قی کردن ماده بلغمی اول رخ میدهد وبعد ازآن ماده مراری قی می شود. ممکن است ماده برآورده وقی کرده چیزی گند نایی رنگ یا زنگاری باشد واحتمال دارد یک درمیان ماده ای ازجنس ماده سودائی قی شود؛ زیرا ماده خلط شاید فاسد شود وبسوزد واین فاسد شدن وسوختن ازدرد زیاد، بیخوابی زیاد ویااز اثر داروهای گرم است. پیاپی آمدن قی از اثرهمکاری معده با روده است وازآن جهت که ماده قی کردنی زیاد است وراه پایین بسته است وراه بیرون آمدن ماده ازمعده به سوی روده ها اکثرا به قی منجر می شود که ماده ازروده راهی شده وبه بالا رسیده است وازپایین راه خروج بسته شده وبه سوی بالاتر می رود وباقی بیرون می برد.

اگر دربیماری قولنج بول سرخرنگ می شود سبب آن است که ماده سهمیه کیسه زهره با راه بندان برمی خورد وراه به کیسه زهره نمی برد وناچار به سوی کلیه می رود وازآنجا که کلیه از درد ناشی ازقولنج آزار دیده است، درد کلیه آب را سرخرنگ ساخته است. هم ازاین سبب است که دراوایل قولنج ممکن است بول به رنگ آب نخود یا آب پنیر درآِید ویا بول بند آید.

احتمال دارد بیمار قولنج با تپش قلب شدید روبرو شود ونیاز باشد که با دست سینه اش را محکم بگیرد.

امکان دارد که قولنج به عرق سرد بیمار وغش کردن بیمار وسرد شدن دست وپاهای بیمار ودرهم شدن عقل بیمار بینجامد.

نشانیهای امیدوار کننده دربیماری قولنج:

سلامت ترین حالت قولنج –که نوید خوبی دارد- آن است که بند آمدن شکم وقبوضیت بسیار شدید نباشد، یا درد قولنج ازجایی به جایی منتقل شود وشاید سبکتر گردد، هرچند گاه به گاهی درعودت می کند.

بیمار قولنج از بیرون دادن باد، مدفوع وازاثر حقنه تا اندازه نمایانی آسوده می شود.ضد این نشانیها علامت سخت ترین حالات قولنج است.

نشاینهای بد ونومید کننده درقولنج:

درد شدید، پیاپی آمدن قی، عرق سرد، سرد شدن دست وپاها ازشدت دردشکم،گرایش خون وروان به سوی جای درد همه ازنشانیهای بد هستند.

اگر بیمار قولنج به سکسکه پیاپی مبتلا شود، وذهنش بهم بخورد، مدفوع بدون به کار بردن وسایل اسهال بیرون نیاید، بیمار مرده حساب است ومرگ به سراغش آمده است.

نشانه شگفت آوری نیرهست که اگر کسی دردشکم دارد وجوش سیاه به اندازه دانه باقلی بر ابروانش پدید آید وجوش چرکین شود وتا روز دوم یابیشتر دوام کند. فاتحه بیمار را بخوان .

چنین بیماری درچنین حالتی ابتدا به خواب بی اراده (مرگ دروغین) وسپس به خوابیدن زیاد ازحد گرفتار آید.

اگر بیمار با وجود این روی آورده ها اختلالی درنفس کشیدن طبیعی اش رخ ندهد، بازامیدی به بهبودی اش نمی رود، اما اگر با اینهمه روی آورها اختلال درنفس کشیدنش ایجاد شود، مرگش حتمی است.

فرق میان درد قولنج وسنگ کلیه
:

اکثر روی آورهای بیماری قولنج –که ذکر شدند-دراثر درد سنگ کلیه روی می دهند، زیرا خود روده قولون همدرد می شود. اما روی آورهای هست که می توان ازروی آنها درد کلیه ای راکه سنگ دارد ازدرد قولنج مشخص کرد. ازقبیل:

۱-نوع درد وآزار

۲-برابری کردن حالات وپیامدهای هردو بیماری ونتیجه گرفتن ازآنها

۳-تفاوت چیزهای سازگار وناسازگار دردوبیماری که ممکن است آنچه دربیماری قولون سازگار است دربیماری سنگ کلیه ناسازگار باشد ویا برعکس.

۴- ماده ای که ازبدن خارج می شود.

۵- روی آورهای بیماری تا چه حدی است وبه چه شدتی است.

سببها ونشانیهای پیشاهنگ:

حال برگردیم به نوع درد وآزار.خود درد وآزار اندازه درد وآزار جای درد وآزار، اوقات بروزدرد وآزار حرکت وانتقال وجابه جا شدن آزار همه درراهنمایی برشناسایی این دونوع ازبیماری مددکارند.

۱-اندازه آزار: آزار ودردی که ازسنگ کلیه احساس می شود مثل آن است که با دوانگشت آن را بیرون کشند یا به آزار نشگون گرفتن می ماند اما درد ناشی از قولنج شدید وجای درد بزرگ است.

۲- جای بدرد آمده : درد قولنج ازپایین وازطرف راست شروع می شود وبه سوی بالا وسمت چپ کشیده گردد وهرگاه درد قولنج استقرار یافت، به سوی راست وچپ می گسترد.

برخی از اطبا گویند هیچ وقت درد قولنج ازطرف چپ شروع نمی شود، که اشتباه می فرمایند؛ ماخود آزمایش کردیم.که ازچپ نیز شروع می شود وگاهی دردرو به جلو بدن است وبیشتر تمایل به زهار دارد تا تمایل به عقب داشته باشد؛ امادرد کلیه ازبالا شروع می شود وکمی پایین می آید تا استقرار می یابد وبیشتر مایل به سوی پشت است.

۳-دم وزمان درد: درد کلیه دروقت گرسنگی بیمار شدت یابد، اما درد قولنج درحالت گرسنگی سبک می شود ودرحالت سیری وپری شدت می یابد.

درد قولنج درزمان بسیار کوتاه ویک دفعه آید. اما درد کلیه اندک اندک وبه تدریج آید. ودرآخر شدت یابد.

درکلیه درد اول درپشت احساس می شود ودشوار شاشیدن رخ می دهد وبعد از آن نشاینهای درد-که با درد قولنج شبیه هستند- پدید آید؛ اما درقولنج نشانیها رخ می دهند وبعدا درد شروع می کند.

۴-حرکت وجابه جایی درد: درد قولنج به بسیاری از اطراف پراکنده می شود. اما دردکلیه ثابت وبی حرکت می ماند وجابه جا نمی شود.

۵-برابری کردن خصوصیات هردوبیماری باهم: به لرزه درآمدن وچندش بیمار دربیماری سنگ کلیه زیاد رخ می دهد، که نتوان آن را به قولنج نسبت داد.

۶-سازگارها وناسازگارها: حقنه، بیرون شده با دودفع مدفوع، درد قولنج را سبک می کنند اما دراکثر حالات درد کلیه راچندان سبک نمی کنند که به حساب آید.

داروهای خرد کننده سنگ کلیه درد کلیه را سبک می کنند، اما کاری به درد قولنج ندارند ودرد قولنج ازآنها سبک نمی شود.

۷-ماده ای که بیرون آید: شاید با درد کلیه چنان یبوست شکم روی ندهد که هرگاه ماده دفع شد، پشک مانند وبه اندازه فندق یا سرگین گاومانند باشد وبرآب شناور شود. ممکن است دربیماری پشک کلیه اصلا بند آمدن مدفوع رخ ندهد؛ قرقر شکم وامثال آن نباشد. نه قرقر باشد ونه بقیق؛ اماد رقولنج اینها موجودند.

۸-روی آور بیماری وشدت وحدت آن؛ احساس درد درهردوساق پا، احساس درد درپشت ولرزه وچندش دربیماری سنگ کلیه بیشتر ازآن است که درقولنج رخ می دهد، اما نماندن اشتهای خوراک، قی کردن ماده مراری وبلغمی، لذت ندیدن ازخوراک، شدت درد، به حالت غش کردن نزدیک شدن وغش کردن، عرق سرد بربدن بیمار آمدن، ازقی کردن بهره دیدن وآسودن دربیماری سنگ کلیه کمتر ازآن است که دربیماری قولنج رخ می دهد.


حکمت خدا

$
0
0
پادشاهی هر چیز را که می دید از وزیرش سؤال می کرد خدا اين را برای چه خلق کرده. وزیر اگر می دانست جواب می داد و اگر نمی دانست می گفت من نمی دانم ولی حتما در خلقت آن حکمتی است.

تا این که روزی پادشاه سرگین غلتانی را دید و به وزیرش گفت دیگر قبول نمی کنم که در خلقت این جانور حکمتی باشد. وزیر جواب داد درست است که من حکمتش را نمی دانم ولی حتما حکمتی دارد. ولی شاه نپذیرفت.

 چندی بعد پای پادشاه دچار دمل چرکی گردید و تمام اطباء آن دیار از درمان آن عاجز ماندند. تا این که مدتی بعد طبیب رهگذری به شهر آن پادشاه وارد شد. خبر ورود طبیب در شهر پیچده و شاه از موضوع مطلع گردید.  طبیب را احضار کرد و برای درمان دمل پایش از او استمداد طلبید.

طبیب برای تهیه دارو یک هفته مهلت گرفت. بعد از مهلت مقرر پمادی اورده و روی دمل گذاشت. در نتیجه این زخم در عرض چند روز خوب شد. شاه که از موضوع تعجب کرده بود سؤال کرد این چه  دارویی بود که روی دمل گذاشتی و بهبودی حاصل شد. طبیب گفت: این پماد را از مخلوط کردن خاکستر سرگین غلتان و روغن گوسفنددرست کرده بودم. که شاه گفت:  پس در خلقت اين هم حکمتی نهفته است.
توضیح:این درمان در مورد زخمهای شدید و عفونی در طب سنتی کاربرد بسیاردارد.

افزایش هورمون مردانه در بدن زنان

$
0
0

علت اصلی آن بهم خوردن تعادل هورمونی در خانمها می باشد که در آن مقادیر زیادی هورمون مردانه در بدن یک خانم تولید می شود. دو تا از بیماریهای مهم که سبب عدم تعادل هورمونی به نفع هورمونهای مردانه می شوند، یکی سندرم تخمدانهای پلی کیستیکاست و دیگری بیماری هیپرتکوزیس (Hyperthecosis) است که در آن یک عده سلولهای بخصوص در تخمدان، شروع به ترشح هورمونهای مردانه می کنند. سندرم تخمدانهای پلی کیستیک را نباید با کیست تخمدان اشتباه کرد.


کیست تخمدان یک بیماری نسبتا شایع است که در آن یک یا چند عدد کیست در تخمدان ممکن است دیده شوند. در سندرم تخمدانهای پلی کیستیک، هر دو تخمدان حاوی کیستهای متعدد و بسیار زیاد است. سایر بیماریهای تخمدان و یا بیماریهای سایر اعضاء بدن نیز سبب بروز این عارضه می شوند.

 

یک علت مهم بزرگ هم، مصرف هورمونهای مردانه است. این هورمونها معمولاً جهت دوپینگ در ورزش استفاده می شوند ولی به تجربه در ایران، خانمها این هورمونها را در ترکیب داروهای ضد لاغری و چربی سوز که تحت عنوان گیاهی و سالم تبلیغ می شوند، مصرف می کنند و نه تنها وزنشان کم نمی شود، بلکه دچار عوارض زیانبار این هورمونها نیز می شوند.


عوارض هورمونهای مردانه در خانمها عبارتند از:

کلفت شدن صدا، ریزش موی سر، زیاد شدن موی صورت و اندامها، تحلیل رفتن سینه ها،  و جوشهای جلدی یا آکنه.

بعضی از این عوارض حتی با درمان نیز غیر قابل برگشت هستند مثل کلفت شدن صدا.  بیمارانی هستند که همه آنها بعلت مصرف قرصهای لاغریکه توسط مسئول آرایشگاه زنانهبه آنها تجویز شده بود، دچار عوارض بسیار شدید مصرف هورمونهای مردانه شده بودند.

 

 در هر ترکیب داروی که هورمون مردانه وجود داشته باشد و یا سبب افزایش تولید هورمون مردانه در بدن شود، در خانمها مشکل ساز خواهد بود. بنده حتی در تعدادی از خانمها که بعلت افسردگی از داروی گیاهی استفاده می کردند، عوارض هورمونهای مردانه را دیده ام. در هر خانمی که دچار تحلیل سینه است، باید بدنبال سایر علائم مردزائی مثل افزایش موی صورت و بدن و کلفت شدن صدا بود.

Viewing all 410 articles
Browse latest View live




Latest Images